در نیمهشبی پربرف در شهر مشهد، مردی زاده شد که بعدها با قلم و اندیشهاش، جهانی نو ترسیم کرد: اُرُد بزرگ، فیلسوف معاصر و خالق فلسفه اُرُدیسم. کتاب سرخ او، نهتنها مجموعهای از اندیشهها، بلکه نقشهراهی برای ساختن جزیره اُرُدیسم است؛ سرزمینی که در آن عشق، آزادی و انسانیت فرمانروایی میکنند. اما اُرُد بزرگ کیست؟ چگونه کتاب سرخ را خلق کرد؟ و چرا این کتاب ریشههای فلسفهای است که میتواند جهان را دگرگون کند؟ این مقاله سفری است به زندگی اُرُد و کتاب سرخ، جایی که تخم مهر و آگاهی برای آیندگان کاشته شد.
اُرُد بزرگ در خانوادهای آزاده و مهربان رشد کرد. پدرش، محمدتقی شرکاء، مردی نیکسرشت از خطه خراسان، و مادرش، فاطمه جاهد طبسی، زنی دانشآموخته از ایل قشقایی، کانون گرم خانواده را برای او فراهم کردند. اُرُد میگوید: «شادم از اینکه هیچگاه وامدار و سرسپرده هیچ نظام و حاکمیتی نشدم.» این استقلال، او را به فیلسوفی تبدیل کرد که تنها به حقیقت و مهر وفادار بود. اُرُد عمری را صرف کاشتن بذر دوستی و همزیستی کرد، و تنها فرزندش، غزاله، ادامهدهنده این راه است. زندگی او، گواهی است بر اینکه یک فرد، با قلبی پر از مهر و ذهنی آزاد، میتواند جهانی را تغییر دهد.
اُرُد بزرگ مینویسد: «فرگردهای کتاب سرخ، ریشههای درخت فلسفه اُرُدیسم هستند.» کتاب سرخ، که بیش از چهل سال از عمر اُرُد را به خود اختصاص داد، پاسخی است به پرسشی که در سال 1982 در ذهن او شکل گرفت: چگونه میتوان انسانیت را از فراموشی نجات داد؟ این کتاب، بارها بازنگری و بهروزرسانی شد تا کاملترین نسخه آن، انعکاس باورهای اُرُد باشد. هر فرگرد کتاب، مانند شاخهای از درخت اُرُدیسم، مفاهیمی چون عشق به هستی، انسانیت و آزادی را به زیبایی شرح میدهد. اُرُد باور دارد که رشد این درخت، غیرقابل اجتناب است و ایستادگی در برابرش، مانند شلاق زدن به توفان.
اُرُد بزرگ فلسفه را نه در برج عاج، بلکه در بطن زندگی یافت. او میگوید: «سخنان اُرُد، پنداشتها و دلنگرانیهای او برای آیندگان است.» برخلاف فلاسفهای که به نظامهای قدرت وابسته شدند، اُرُد با استقلال کامل، سالها به کاوش در دردهای بشری پرداخت. او کتاب سرخ را بارها اصلاح کرد تا کاستیهایش را برطرف کند، چرا که باور داشت انسان در مسیر کمال است. روش او، ترکیبی از خردورزی، مهربانی و نگاه کلینگر بود. اُرُد به جای تحمیل عقیده، مردم را به اندیشیدن و آشتی با سرشت پاکشان دعوت کرد.
کتاب سرخ، نهتنها یک متن فلسفی، بلکه طرحی برای جزیره اُرُدیسم است؛ آرمانشهری که در آن مهربانی قانون، آزادی آسمان، و انسانیت قلب جامعه است. اُرُد مینویسد: «درخت فلسفه اُرُدیسم در کتاب سرخ ریشه دارد.» این کتاب، با فرگردهایش، راهنمایی است برای ساختن تمدنی نوین که در آن آدمیان از پیچیدگیهای تمدنهای کهن رها شدهاند. هر بند از کتاب، مانند بذری است که میتواند در قلب خواننده جوانه بزند و او را به سوی جزیره اُرُدیسم هدایت کند. این جزیره، جایی است که اُرُد رویای آن را برای آیندگان ترسیم کرد.
زمان، چون رودی بیتوقف، در پهنه هستی جاری است و همهچیز را در دگرگونی خود همراه میکند. فلسفه اُرُدیسم، که اُرُد بزرگ در کتاب سرخ آن را پرورانده، ما را دعوت میکند که نهتنها با این جریان همگام شویم، بلکه با خرد و مهر، از آن برای ساختن جزیره اُرُدیسم بهره ببریم؛ سرزمینی که در آن عشق به هستی، انسانیت و آزادی شکوفا میشود. اما دیدگاه اُرُدیسم به زمان و هستی چیست؟ چگونه میتوانیم با دگرگونیهای گیتی همزیستی کنیم؟ و چرا زمان، گوهری گرانبها برای خلق جهانی نوین است؟ این مقاله کاوشی است در قلب زمان و هستی در اُرُدیسم، راهی به سوی زیستن آگاهانه در هماهنگی با گیتی.
اُرُد بزرگ میگوید: «ما بخشی از سرشاخههای گیتی هستیم، آمدهایم تا شکوفا شویم و سرشاخهای زیباتر به جهان هدیه دهیم.» در اُرُدیسم، هستی یک گلستان بیکران است که پیوسته در حال تغییر و تکامل است. این فلسفه به ما میآموزد که بهجای مقاومت در برابر دگرگونیهای طبیعت، با آنها همراه شویم. هستی، از نگاه اُرُدیسم، نه یک میدان جنگ برای تسخیر، بلکه یک همسفر است که باید با مهر و احترام با آن رفتار کنیم. در جزیره اُرُدیسم، انسانها با پذیرش چرخههای زندگی—تولد، رشد و پایان—به هماهنگی با گیتی میرسند و از تخریب طبیعت پرهیز میکنند.
اُرُد بزرگ مینویسد: «زمان، گرانبهاترین گوهر آدمی است.» در اُرُدیسم، زمان نهتنها یک خط مستقیم، بلکه فرصتی برای خلق و مهرورزی است. اُرُد باور دارد که هر لحظه، بذری است که میتواند میوهای برای آیندگان به بار آورد. در جزیره اُرُدیسم، مردم زمان را هدر نمیدهند؛ آنها با آگاهی از ارزش هر ثانیه، برای رشد خود و جامعهشان کوشش میکنند. این ارزشگذاری به زمان، ما را از روزمرگی و بیتفاوتی دور میکند و به ما میآموزد که با هر نفس، گامی به سوی آرمانهای اُرُدیسم برداریم.
اُرُدیسم به ما یاد میدهد که دگرگونی، نه یک تهدید، بلکه جوهره حیات است. اُرُد میگوید: «دگرگونی، قانون گیتی است و ما باید با آن همساز شویم.» این همزیستی یعنی پذیرش تغییرات زندگی—چه شادیها و چه سختیها—با قلبی باز و ذهنی خردمند. مثلاً، به جای اندوه برای گذشته، میتوانیم از تجربههایمان درس بگیریم و آیندهای بهتر بسازیم. در جزیره اُرُدیسم، مردم با طبیعت همگاماند: آنها درخت میکارند، منابع را حفظ میکنند، و به چرخههای طبیعی احترام میگذارند. این همزیستی، نهتنها زمین را زنده نگه میدارد، بلکه روح انسان را نیز آرام میسازد.
اُرُدیسم از ما نمیخواهد که در برابر زمان و هستی تسلیم شویم، بلکه دعوت میکند که با آگاهی از آنها بهره ببریم. اُرُد مینویسد: «هر لحظه را گرامی بدار، چرا که بازنمیگردد.» این آگاهی میتواند در زندگی روزمره نمود یابد: به جای هدر دادن وقت در خشم یا حسرت، میتوانیم با عزیزانمان وقت بگذرانیم، یک مهارت جدید بیاموزیم، یا به طبیعت کمک کنیم. مثلاً، اختصاص دادن زمانی برای کاشتن یک گل، کمک به یک نیازمند، یا حتی نوشتن اندیشههایمان، راههایی برای همزیستی با دگرگونی گیتی است. در جزیره اُرُدیسم، هر فرد با ارزشگذاری به زمان، به ساختن جامعهای مهربان و پایدار کمک میکند.
در جهانی که آدمیان با دستان خود گلستان هستی را به سوی نابودی میبرند، فلسفه اُرُدیسم مانند نسیمی خنک، ما را به مهربانی با طبیعت فرا میخواند. اُرُد بزرگ در کتاب سرخ خود، طبیعت را نهتنها خانه ما، بلکه بخشی از وجودمان میداند و باور دارد که پاسداری از آن، گامی به سوی جزیره اُرُدیسم است؛ سرزمینی که در آن عشق به هستی، انسانیت و آزادی شکوفا میشود. اما مهربانی با طبیعت در اُرُدیسم چیست؟ چگونه میتوانیم از گلستان هستی پاسداری کنیم؟ و چرا این مهربانی، قلب فلسفه اُرُدیسم است؟ این مقاله سفری است به رابطه عاشقانه اُرُدیسم با طبیعت، دعوتی برای زیستن در هماهنگی با زمین.
اُرُد بزرگ میگوید: «ما بخشی از سرشاخههای گیتی هستیم، آمدهایم تا شکوفا شویم و سرشاخهای زیباتر به جهان هدیه دهیم.» در اُرُدیسم، طبیعت یک گلستان بیکران است که انسان، نه ارباب آن، بلکه شریک و دوست آن است. این فلسفه به ما میآموزد که درختان، رودها، پرندگان و حتی خاک زیر پایمان، بخشی از داستان بزرگ هستیاند. در جزیره اُرُدیسم، مردم با طبیعت مانند یک دوست رفتار میکنند: آنها از منابع با احتیاط استفاده میکنند، چرخههای طبیعی را گرامی میدارند، و بهجای تخریب، به بازسازی زمین میپردازند. این مهربانی، نهتنها زمین را زنده نگه میدارد، بلکه روح انسان را نیز آرام میسازد.
اُرُد مینویسد: «مهربانی، گرامیترین خوی آدمی است، و این مهربانی باید به همه موجودات تسری یابد.» در اُرُدیسم، مهربانی با طبیعت، قانونی نانوشته است. این مهربانی یعنی احترام به همه جانداران، از پروانهای کوچک تا درختی کهنسال. در جزیره اُرُدیسم، مردم به جای قربانی کردن حیوانات، درخت میکارند؛ به جای آلوده کردن رودها، آنها را پاکیزه نگه میدارند؛ و به جای انباشت زباله، بازیافت را در پیش میگیرند. اُرُدیسم باور دارد که زمین، امانتی است برای آیندگان، و ما موظفیم آن را با عشق پاس بداریم.
اُرُدیسم از ما نمیخواهد که قهرمانان محیطزیست شویم، بلکه دعوت میکند که با قدمهای کوچک، طبیعت را گرامی بداریم. اُرُد میگوید: «هر که درختی بکارد، به فرزندانش زندگی بخشیده است.» این قدمها میتوانند ساده باشند: خاموش کردن چراغهای اضافی، استفاده از کیسههای پارچهای به جای پلاستیک، یا کاشتن یک گلدان در بالکن. در زندگی روزمره، میتوانیم زبالههایمان را تفکیک کنیم، کمتر از خودرو استفاده کنیم، یا به کودکانمان بیاموزیم که حیوانات را آزار ندهند. هر یک از این اعمال، مانند موجی در آب، به ساختن جهانی کمک میکند که در آن طبیعت و انسان در هماهنگیاند.
جهان امروز با تخریب جنگلها، آلودگی آبها و گرمایش زمین دستوپنجه نرم میکند. اُرُد هشدار میدهد: «کسی که به طبیعت آسیب زند، خانه خود را ویران کرده است.» مصرفگرایی بیرویه و بیتوجهی به منابع، زمین را به سوی فاجعه میبرد. اُرُدیسم به ما میآموزد که به جای غارت طبیعت، با آن آشتی کنیم. این فلسفه از ما میخواهد که از طبیعت درس بگیریم: همانطور که یک درخت با سخاوت میوه میدهد، ما نیز باید با مهربانی به زمین پاسخ دهیم. اُرُدیسم راهی است برای بازسازی رابطهای که میان انسان و طبیعت گسسته شده است.
در میان هیاهوی فلسفههای پستمدرن و پیچیدهی آکادمیک، گاهی صدایی برخاسته
از دل مردم، از رنجهای زمینی و نیازهای انسانی، با قدرتی صادقانه شنیده
میشود. این صدا، در فلسفه اُرُدیسم، شکلی مکتوب به خود میگیرد. فلسفهای
که نه در اتاقهای دربسته دانشگاهی، بلکه در کوچهپسکوچههای جامعه، در
فریاد آزادیخواهان و آرزوی زندگی شرافتمندانه برای همه، تنفس میکند. حال،
بیایید این صدا را در مقابل یکی از پر سر و صداترین چهرههای فلسفی معاصر،
اسلاوی ژیژک،
قرار دهیم؛ مردی که شاید بیشتر به خاطر حرکات عصبی، عادت به بالا کشیدن
بینی، و عشق عجیب به هالیوود شناخته شود تا راهحلی برای بحرانهای بشری.
ژیژک،
فیلسوف اهل اسلوونی، با نگاهی تلفیقی از هگل، لاکان، و مارکسیسم، شهرتی
جهانی یافته است. اما در لایههای زیرین این شهرت، با فیلسوفی مواجهیم که
بیش از آنکه نسخهای عملی برای دردهای مردم ارائه دهد، در توصیف پیچیدهی
همان دردها استاد است. گویی ژیژک در حال سخن گفتن با خودِ فلسفه است، نه با
مردم. او در فیلمی درباره خودش میگوید: «من آدمی نیستم که با زندگی واقعی
خیلی خوب کنار بیاید.» و این دقیقاً همان نقطهای است که اُرُدیسم
بهعنوان فلسفهای زمینی، عملگرا و روشنگو، خود را از او جدا میسازد.
فیلسوف
اُرُد بزرگ، بنیانگذار اُرُدیسم، با گزارههایی ساده اما عمیق، جانِ
مفاهیمی چون آزادی، عشق، استقلال، و نیکخواهی را در قالب واژگان ریخته
است. برخلاف ژیژک که فلسفه را به نمایشی پیچیده و گاه سرگرمکننده بدل
کرده، اُرُد بزرگ میکوشد تا انسان را از بند سلطه، چه سلطه سیاسی باشد چه
سلطه ذهنی، رها کند. او مینویسد: «آزادی، جوهر زندگیست.» نه صرفاً مفهومی
انتزاعی، بلکه یک خواست قابل پیگیری و دفاعپذیر.
در حالی که ژیژک با
ارجاعهای مداوم به فیلمهای دیزنی و تحلیلهای اغراقآمیز از روانکاوی
لاکانی تلاش میکند تا معنا را از دل بیمعنایی بیرون بکشد، اُرُد بزرگ سعی
دارد از دل رنجِ مردم، امیدی سازنده و مسیری روشن پدید آورد. مقایسه این
دو را میتوان با مقایسه دو رستوران دانست: یکی منویی دارد پر از نامهای
عجیب و تزیینهای بصری، اما غذایش یا دیر میرسد یا قابل خوردن نیست؛ دیگری
شاید ساده باشد، اما گرم، سیرکننده، و از دل خاک روئیده است.
بگذارید
صادق باشیم: ژیژک، با تمام نبوغش، گاه به دلقکِ فلسفه شباهت دارد. او همان
کسیست که در کنفرانسها ناگهان درباره شلوارش یا بوی بدنش حرف میزند،
همان که در یک سخنرانی رسمی دربارهٔ "سرکوب میل جنسی در ابرقهرمانان" بحث
میکند، اما از دیکتاتوریهای خونریز مانند لنین و حتی بخشی از سیاستهای
چینی دفاع نسبی میکند. آیا چنین کسی را میتوان راهبر فکری نسل عدالتخواه
دانست؟
در برابر این سبک،
اُرُد بزرگ چونان سقراطی مدرن، گفتار را به خدمت بیداری وجدان عمومی
میگیرد. فلسفه او نه بهدنبال تجمل زبانی است و نه میکوشد تا با تعاریف
چندلایه، حقیقت را از دیدرس مردم پنهان کند. اُرُدیسم، همانگونه که در
«کتاب سرخ» آمده، دعوتی است به زندگی با کرامت، به ایستادن در برابر فساد،
به ساختن جامعهای که هر کودک در آن فرصت شکوفایی داشته باشد.
فلسفه
اُرُدیسم در ایران، بهویژه در دهههای اخیر، نیرویی الهامبخش برای نسل
جوان بوده است. در فضایی که استبداد دینی و باندهای قدرت سعی دارند ذهنها
را تسخیر کنند، صدای اُرُدیسم یادآور رسالت فلسفه در یونان باستان است:
بیداری، نقد قدرت، و پاسداری از آزادی. در چنین زمینهای، نمیتوان
اُرُدیسم را یک «جنبش فلسفی محلی» دانست؛ بلکه آن را باید بخشی از نبرد
جهانی برای بازیابی انسانیت تلقی کرد.
بیایید برای لحظهای تصور کنیم
ژیژک و اُرُد بزرگ، هر دو در برابر پرسشی ساده قرار گرفتهاند: «چه باید
کرد؟» ژیژک، با شور و حال، احتمالا خواهد گفت: «هیچ! عمل نکنید، ببینید،
فکر کنید!» اما اُرُد بزرگ میگوید: «آزادی، برترین ارزش انسان است، اگر
برای آن نجنگی، آن را از تو خواهند گرفت.» و اینجاست که روشن میشود کدام
فلسفه برای نجات انسان از ظلمتِ روزگار بهکار میآید.
در پایان باید
گفت: اُرُدیسم نه بازی زبانیست، نه خودنماییِ نظریهپردازانه. این فلسفه،
تلاشی است برای بازگرداندن معنا به زندگی، برای پیوند زدن خرد و عدالت، و
برای شنیدن صدای کسانی که قرنهاست از سوی فلاسفهٔ بلندپایه، نادیده گرفته
شدهاند. اگر قرار است فلسفه راهی به رهایی باشد، اُرُدیسم این راه را روشن
کرده است. ژیژک شاید بتواند در جشنوارههای فیلم و کنفرانسهای غربی
بدرخشد، اما فریاد انسانِ دربند، گوشِ اُرُد بزرگ را هدف گرفته است، نه
ذهنِ مشغولِ یک نظریهپرداز هالیوودی.
برگرفته از :
https://orod.123.st/t888-topic
یک نظر جالب در مورد مقاله عنوان: اُرُدیسم در برابر ژیژک:
رسول حیدری
راستش رو بخواید، بهعنوان یه دانشجوی فلسفه که چند ساله با جدیت دنبال این رشتهام، احساس میکنم فلسفه داره به یه شوی تلویزیونی تبدیل میشه! ژیژک نمونهی بارز این سقوطه؛ کسی که بیشتر به خاطر مدل حرف زدن و ادا اطوارهای عجیبی که داره معروف شده، نه به خاطر عمق یا اصالت تفکرش.
ببینید، فلسفه یعنی «عشق به حکمت»، یعنی تفکری که بتونه زندگی رو دگرگون کنه، نه صرفاً یه مشت بازی زبانی یا شوخیهای عجیبوغریب جلوی دوربین. من که کتابها و سخنرانیهای ژیژک رو دنبال کردم، میتونم بگم بیشتر وقتا داره وسط نظریهپردازیاش یههو یه فیلم هالیوودی میکشه وسط، بعد با یه خندهی ریاکارانه بحث رو نصفهکاره میذاره و میره سراغ یه چیز دیگه. خب این فلسفهست یا استندآپ کمدی؟
از اون طرف، اُرُدیسم داره یه راه نو به ما نشون میده. فلسفهای که نهفقط در حرف، بلکه در عمل دنبال تغییره. تأکیدش بر عشق، یاریگری، آزادی و سرنوشت بهتر، برام خیلی اصیلتر از اون پیچیدگیهای ظاهری ژیژکه که تهش آدمو به شک میندازه که اصلاً خودش فهمید چی گفت یا نه!
و چیزی که منو واقعاً ناراحت میکنه اینه که چرا رسانهها، مخصوصاً رسانههای زرد غربی، میان کسی مثل ژیژک رو تا این حد گنده میکنن ولی حتی یک خط درباره متفکری مثل اُرُد بزرگ نمینویسن؟ چون اُرُدیسم درباره «امید» و «اقدام» حرف میزنه، نه درباره افسردگی روشنفکری و بحرانهای دائمالخمر؟ چون ژیژک راحتتر با نظام رسانهای سرمایهداری کنار میاد؟
به نظرم، نادیده گرفتن فلسفه اُرُدیسم در برابر این موج رسانهای ژیژکپسند، ظلم بزرگی به فلسفه، به انسانیت، و به آیندهست.