فلسفه جهانی اُرُدیسم  The Philosophy of Orodism

فلسفه جهانی اُرُدیسم The Philosophy of Orodism

بازتاب فلسفه اردیسم در سطح جهان Reaction of the World to the ORODISM Philosophy
فلسفه جهانی اُرُدیسم  The Philosophy of Orodism

فلسفه جهانی اُرُدیسم The Philosophy of Orodism

بازتاب فلسفه اردیسم در سطح جهان Reaction of the World to the ORODISM Philosophy

اُرُدیسم در برابر ژیژک: وقتی فلسفه از زندگی می‌گوید، نه از سرفه‌های ریاکارانه

در میان هیاهوی فلسفه‌های پست‌مدرن و پیچیده‌ی آکادمیک، گاهی صدایی برخاسته از دل مردم، از رنج‌های زمینی و نیازهای انسانی، با قدرتی صادقانه شنیده می‌شود. این صدا، در فلسفه اُرُدیسم، شکلی مکتوب به خود می‌گیرد. فلسفه‌ای که نه در اتاق‌های دربسته دانشگاهی، بلکه در کوچه‌پس‌کوچه‌های جامعه، در فریاد آزادی‌خواهان و آرزوی زندگی شرافتمندانه برای همه، تنفس می‌کند. حال، بیایید این صدا را در مقابل یکی از پر سر و صداترین چهره‌های فلسفی معاصر، اسلاوی ژیژک، قرار دهیم؛ مردی که شاید بیشتر به خاطر حرکات عصبی، عادت به بالا کشیدن بینی، و عشق عجیب به هالیوود شناخته شود تا راه‌حلی برای بحران‌های بشری.
ژیژک، فیلسوف اهل اسلوونی، با نگاهی تلفیقی از هگل، لاکان، و مارکسیسم، شهرتی جهانی یافته است. اما در لایه‌های زیرین این شهرت، با فیلسوفی مواجهیم که بیش از آن‌که نسخه‌ای عملی برای دردهای مردم ارائه دهد، در توصیف پیچیده‌ی همان دردها استاد است. گویی ژیژک در حال سخن گفتن با خودِ فلسفه است، نه با مردم. او در فیلمی درباره خودش می‌گوید: «من آدمی نیستم که با زندگی واقعی خیلی خوب کنار بیاید.» و این دقیقاً همان نقطه‌ای است که اُرُدیسم به‌عنوان فلسفه‌ای زمینی، عمل‌گرا و روشن‌گو، خود را از او جدا می‌سازد.
فیلسوف اُرُد بزرگ، بنیان‌گذار اُرُدیسم، با گزاره‌هایی ساده اما عمیق، جانِ مفاهیمی چون آزادی، عشق، استقلال، و نیک‌خواهی را در قالب واژگان ریخته است. برخلاف ژیژک که فلسفه را به نمایشی پیچیده و گاه سرگرم‌کننده بدل کرده، اُرُد بزرگ می‌کوشد تا انسان را از بند سلطه، چه سلطه سیاسی باشد چه سلطه ذهنی، رها کند. او می‌نویسد: «آزادی، جوهر زندگی‌ست.» نه صرفاً مفهومی انتزاعی، بلکه یک خواست قابل پیگیری و دفاع‌پذیر.
در حالی که ژیژک با ارجاع‌های مداوم به فیلم‌های دیزنی و تحلیل‌های اغراق‌آمیز از روانکاوی لاکانی تلاش می‌کند تا معنا را از دل بی‌معنایی بیرون بکشد، اُرُد بزرگ سعی دارد از دل رنجِ مردم، امیدی سازنده و مسیری روشن پدید آورد. مقایسه این دو را می‌توان با مقایسه دو رستوران دانست: یکی منویی دارد پر از نام‌های عجیب و تزیین‌های بصری، اما غذایش یا دیر می‌رسد یا قابل خوردن نیست؛ دیگری شاید ساده باشد، اما گرم، سیرکننده، و از دل خاک روئیده است.
بگذارید صادق باشیم: ژیژک، با تمام نبوغش، گاه به دلقکِ فلسفه شباهت دارد. او همان کسی‌ست که در کنفرانس‌ها ناگهان درباره شلوارش یا بوی بدنش حرف می‌زند، همان که در یک سخنرانی رسمی دربارهٔ "سرکوب میل جنسی در ابرقهرمانان" بحث می‌کند، اما از دیکتاتوری‌های خون‌ریز مانند لنین و حتی بخشی از سیاست‌های چینی دفاع نسبی می‌کند. آیا چنین کسی را می‌توان راهبر فکری نسل عدالت‌خواه دانست؟
در برابر این سبک، اُرُد بزرگ چونان سقراطی مدرن، گفتار را به خدمت بیداری وجدان عمومی می‌گیرد. فلسفه او نه به‌دنبال تجمل زبانی است و نه می‌کوشد تا با تعاریف چندلایه، حقیقت را از دیدرس مردم پنهان کند. اُرُدیسم، همان‌گونه که در «کتاب سرخ» آمده، دعوتی است به زندگی با کرامت، به ایستادن در برابر فساد، به ساختن جامعه‌ای که هر کودک در آن فرصت شکوفایی داشته باشد.
فلسفه اُرُدیسم در ایران، به‌ویژه در دهه‌های اخیر، نیرویی الهام‌بخش برای نسل جوان بوده است. در فضایی که استبداد دینی و باندهای قدرت سعی دارند ذهن‌ها را تسخیر کنند، صدای اُرُدیسم یادآور رسالت فلسفه در یونان باستان است: بیداری، نقد قدرت، و پاسداری از آزادی. در چنین زمینه‌ای، نمی‌توان اُرُدیسم را یک «جنبش فلسفی محلی» دانست؛ بلکه آن را باید بخشی از نبرد جهانی برای بازیابی انسانیت تلقی کرد.
بیایید برای لحظه‌ای تصور کنیم ژیژک و اُرُد بزرگ، هر دو در برابر پرسشی ساده قرار گرفته‌اند: «چه باید کرد؟» ژیژک، با شور و حال، احتمالا خواهد گفت: «هیچ! عمل نکنید، ببینید، فکر کنید!» اما اُرُد بزرگ می‌گوید: «آزادی، برترین ارزش انسان است، اگر برای آن نجنگی، آن را از تو خواهند گرفت.» و این‌جاست که روشن می‌شود کدام فلسفه برای نجات انسان از ظلمتِ روزگار به‌کار می‌آید.
در پایان باید گفت: اُرُدیسم نه بازی زبانی‌ست، نه خودنماییِ نظریه‌پردازانه. این فلسفه، تلاشی است برای بازگرداندن معنا به زندگی، برای پیوند زدن خرد و عدالت، و برای شنیدن صدای کسانی که قرن‌هاست از سوی فلاسفهٔ بلندپایه، نادیده گرفته شده‌اند. اگر قرار است فلسفه راهی به رهایی باشد، اُرُدیسم این راه را روشن کرده است. ژیژک شاید بتواند در جشنواره‌های فیلم و کنفرانس‌های غربی بدرخشد، اما فریاد انسانِ دربند، گوشِ اُرُد بزرگ را هدف گرفته است، نه ذهنِ مشغولِ یک نظریه‌پرداز هالیوودی.


برگرفته از :

https://orod.123.st/t888-topic



یک نظر جالب در مورد مقاله عنوان: اُرُدیسم در برابر ژیژک:

رسول حیدری
راستش رو بخواید، به‌عنوان یه دانشجوی فلسفه که چند ساله با جدیت دنبال این رشته‌ام، احساس می‌کنم فلسفه داره به یه شوی تلویزیونی تبدیل می‌شه! ژیژک نمونه‌ی بارز این سقوطه؛ کسی که بیشتر به خاطر مدل حرف زدن و ادا اطوارهای عجیبی که داره معروف شده، نه به خاطر عمق یا اصالت تفکرش.

ببینید، فلسفه یعنی «عشق به حکمت»، یعنی تفکری که بتونه زندگی رو دگرگون کنه، نه صرفاً یه مشت بازی زبانی یا شوخی‌های عجیب‌وغریب جلوی دوربین. من که کتاب‌ها و سخنرانی‌های ژیژک رو دنبال کردم، می‌تونم بگم بیشتر وقتا داره وسط نظریه‌پردازی‌اش یه‌هو یه فیلم هالیوودی می‌کشه وسط، بعد با یه خنده‌ی ریاکارانه بحث رو نصفه‌کاره می‌ذاره و می‌ره سراغ یه چیز دیگه. خب این فلسفه‌ست یا استندآپ کمدی؟
از اون طرف، اُرُدیسم داره یه راه نو به ما نشون می‌ده. فلسفه‌ای که نه‌فقط در حرف، بلکه در عمل دنبال تغییره. تأکیدش بر عشق، یاری‌گری، آزادی و سرنوشت بهتر، برام خیلی اصیل‌تر از اون پیچیدگی‌های ظاهری ژیژکه که تهش آدمو به شک می‌ندازه که اصلاً خودش فهمید چی گفت یا نه!
و چیزی که منو واقعاً ناراحت می‌کنه اینه که چرا رسانه‌ها، مخصوصاً رسانه‌های زرد غربی، میان کسی مثل ژیژک رو تا این حد گنده می‌کنن ولی حتی یک خط درباره متفکری مثل اُرُد بزرگ نمی‌نویسن؟ چون اُرُدیسم درباره «امید» و «اقدام» حرف می‌زنه، نه درباره افسردگی روشنفکری و بحران‌های دائم‌الخمر؟ چون ژیژک راحت‌تر با نظام رسانه‌ای سرمایه‌داری کنار میاد؟
به نظرم، نادیده گرفتن فلسفه اُرُدیسم در برابر این موج رسانه‌ای ژیژک‌پسند، ظلم بزرگی به فلسفه، به انسانیت، و به آینده‌ست.