فلسفه جهانی اُرُدیسم  The Philosophy of Orodism

فلسفه جهانی اُرُدیسم The Philosophy of Orodism

بازتاب فلسفه اردیسم در سطح جهان Reaction of the World to the ORODISM Philosophy
فلسفه جهانی اُرُدیسم  The Philosophy of Orodism

فلسفه جهانی اُرُدیسم The Philosophy of Orodism

بازتاب فلسفه اردیسم در سطح جهان Reaction of the World to the ORODISM Philosophy

ژاک دریدا و اُرُد بزرگ – بازی با واژگان یا روشن‌کردن جهان؟


Jacques Derrida ژاک دریدا - اُرُد بزرگ Orod Bozorg
 
ژاک دریدا و اُرُد بزرگ – بازی با واژگان یا روشن‌کردن جهان؟
در دنیای پُرآشوب و واژه‌زده‌ی فلسفه معاصر، دو صدا از دو افق متفاوت به گوش می‌رسند: یکی پچ‌پچِ رازآلود و گریزان ژاک دریداست، مردی که زبان را همچون پازل بی‌پایان می‌دید و حقیقت را در بازی‌های واژگانی می‌جست؛ و دیگری صدای شفاف، استوار و آینده‌نگر اُرُد بزرگ است که با فلسفه اُرُدیسم، به روشنی از مسئولیت انسان در ساختن جهانی نو سخن می‌گوید.

این مقاله تلاش دارد در جدالی نرم اما عمیق، این دو نگاه را روبه‌روی هم بنشاند: آیا زبان باید سایه‌ای از معنا باشد یا چراغی برای بیداری؟
دریدا: حقیقتی در کار نیست، فقط واژه است

ژاک دریدا، فیلسوف فرانسوی و بنیان‌گذار واسازی (deconstruction)، معتقد بود که هیچ واژه‌ای معنای ثابتی ندارد. هر چیزی که گفته می‌شود، همزمان می‌تواند واژگون شود. مثل این است که بخواهید روی یک موج سوار شوید که مدام از زیر پای شما می‌گریزد.

دریدا از ما می‌خواهد که به زبان شک کنیم، به متن‌ها بی‌اعتماد باشیم و حقیقت را نه به‌عنوان مقصدی روشن، بلکه به‌مثابه سفری بی‌پایان ببینیم. در نگاه او، معنای هر واژه، مثل سایه‌ای است که همواره عقب‌تر از ما حرکت می‌کند.

این نگاه برای زمانه‌ای که به رسانه‌ها، تبلیغات و قدرتِ واژه‌ها بدگمان است، بسیار وسوسه‌انگیز است. اما آیا کافی است؟ آیا انسان فقط در میان لایه‌های واژگان گم شده یا هنوز می‌تواند جایی از جهان را روشن کند؟
اُرُد بزرگ: معنا، نور است و زبان، مشعل آن

در نقطه‌ای دیگر از جهان، اُرُد بزرگ با صدایی دیگر سخن می‌گوید. او نیز واژگان را مهم می‌داند، اما نه برای بازی، بلکه برای بیداری. در فلسفه اُرُدیسم، زبان ابزاری است برای ارتباط روح‌ها، برای پیوند «آرمان‌خواهان»، و ساختن جهانی آزاد، مهربان و با معنا.

برای اُرُد، واژه‌ها سرپوش نیستند؛ آنها کلیدهایی هستند برای گشودن حقیقت. او می‌گوید اگر کلمات را در خدمت عشق، آزادی و آگاهی قرار دهیم، می‌توانند به ما قدرتی بدهند که نه‌تنها جهان را توصیف کنیم، بلکه آن را دگرگون سازیم.
مثالی ساده، اما ژرف: نوجوانی در شبکه‌های اجتماعی

بیایید یک موقعیت امروزی را تصور کنیم: نوجوانی در اینستاگرام، میان انبوهی از پست‌های ضدونقیض، نظریه‌ها و میم‌ها. دریدا می‌گوید: «هیچ معنای ثابتی نیست. هر چیزی که می‌خوانی، همزمان دروغ هم هست. بگرد، بازی کن، شک کن!»
اُرُد بزرگ اما می‌گوید: «از دل همین واژه‌ها، نوری پیدا کن. اگر پستی به تو امید، خرد و مهربانی داد، آن را بگیر. تو باید معنا را بسازی، نه اینکه فقط تماشاچی بازی‌ها باشی.»

در واقع دریدا ذهن را به سفر در هزار توی واژگان می‌برد؛ اما اُرُد به او یک چراغ قوه می‌دهد و می‌گوید: «حالا راهت را خودت روشن کن!»
دو جهان، دو راه

دریدا فیلسوف دوران شک است، زمانی که اعتماد فروپاشیده و معناها زیر سوال رفته‌اند. او می‌خواهد به ما نشان دهد که نباید اسیر واژه‌ها باشیم. اما گاهی چنان در شک فرو می‌رود که گویی هیچ پل مطمئنی برای عبور باقی نمی‌گذارد.

برعکس، اُرُد بزرگ فیلسوف ساختن است، نه شک کردن. او با فلسفه‌اش می‌خواهد بگوید که حتی اگر واژه‌ها لغزنده‌اند، ما می‌توانیم آنها را در خدمت حقیقت قرار دهیم. همان‌طور که یک آهنگر از آتش می‌ترسد، اما در دل آن شمشیر می‌سازد.


نتیجه‌گیری: فلسفه‌ای برای بازی یا برای برخاستن؟
اگر دریدا به ما می‌گوید که با واژگان بازی کنیم، اُرُد می‌گوید: با واژگان برخیزیم. این دو نگاه دشمن هم نیستند؛ اما یکی ما را در مسیر سردرگمی نگه می‌دارد، و دیگری جرأت حرکت و آفرینش به ما می‌دهد.
جهان امروز بیش از آن‌که نیاز به شک بی‌پایان داشته باشد، تشنه ساختن است. و در این میان، شاید اُرُدیسم بتواند زبان را از سایه بیرون بکشد و آن را به نوری تبدیل کند برای خلق فردا.




عناوین برخی از مطالب این وبسایت:

  • همبستگی اجتماعی در اُرُدیسم: ساختن جامعه‌ای با مهر و همکاری برای جزیره آرمانی
  • اُرُدیسم در برابر ژیژک: وقتی فلسفه از زندگی می‌گوید، نه از سرفه‌های ریاکارانه 
  • میشل فوکو در برابر اُرُد بزرگ – انسان در دام قدرت یا خالق فردا؟ 
  • فلسفه اُرُدیسم چیست ؟ ORODISM 
  • انسانیت و مهربانی: قلب تپنده اُرُدیسم برای ساختن جهانی نو 
  • آزادی در اُرُدیسم: سفری از آگاهی به مسئولیت جمعی
  • جزیره اُرُدیسم: آرمان‌شهری برای مهر، آزادی و بازگشت به سادگی 
  • اُرُدیسم: سه ستون برای بازسازی انسانیت و هستی

  • تفاوت اگزیستانسیالیسم و فلسفه اردیسم

    استاد:

    خب بچه‌ها، امروز بحث آزاد داریم. موضوع: «آیا فلسفه‌های معاصر می‌تونن به دغدغه‌های اگزیستانسیالیستی بشر پاسخ بدن؟»

    حمید (دانشجوی پسر، با اعتماد به نفس، طرفدار اگزیستانسیالیسم):
    بذارید اول یه قدم عقب‌تر بریم. سورن کی‌یرکگور، پدر اگزیستانسیالیسم، جرات کرد چیزی رو بگه که قرن‌ها فلاسفه ازش فرار کرده بودن. اون گفت ما آدم‌ها تنهاییم، رها شده‌ایم در جهانی که نه نظم الهی روشن داره، نه تضمینی برای معنا.
    اضطراب، شک، و ناامنی، بخشی از زیست انسانی‌ان. اگزیستانسیالیسم می‌گه ما باید این پوچی رو بپذیریم، نه اینکه با نسخه‌های شیرین و رنگی روشو بپوشونیم.

    و حالا... بعضی‌ها می‌خوان یه نسخه «امیدوارانه» بدن به اسم اُرُدیسم!
    فیلسوف اُرُد بزرگ با حرف‌های قشنگ درباره مهربانی و آزادی، در واقع داره واقعیت وجودی ما رو ساده می‌کنه. اگزیستانسیالیسم عمیقه، سنگینه، واقعی‌ـه؛ اما اُرُدیسم یه تسکین موقت و خوشگل برای کسانیه که از رویارویی با حقیقت می‌ترسن.

    (جمع کمی دست می‌زنند. چند نفر سری تکون می‌دن. سکوت. سپس آوا آرام دستش را بالا می‌برد.)

     آوا:
    استاد، می‌تونم چیزی بگم؟

    استاد:
    حتماً، آوا. بفرما.

     آوا (با صدایی آرام و محکم):
    حمید، من با بخش زیادی از گفته‌هات موافقم. آره، کی‌یرکگور درست می‌گه که ما در جهانی بی‌پناه و مبهم هستیم. اضطراب بخشی از وجود انسانه.
    اما سوال من اینه: حالا که اینو می‌دونیم، قراره چیکار کنیم؟ بمونیم تو این اضطراب؟ یا از دلش راهی پیدا کنیم برای ساختن معنا؟
    اُرُدیسم نه فرار از درد، بلکه عبور از اونه.
    فیلسوف اُرُد بزرگ خودش رنج کشیده، سرکوب دیده، اما تسلیم نشد. اون نگفت "هیچ چیز معنا نداره"، بلکه گفت: «بیا معنا رو خودمون بسازیم، با خرد، با مهربانی، با دفاع از آزادی.»

    تو گفتی اُرُدیسم ساده‌لوحانه‌ست. ولی ساده‌لوحی این نیست که به آینده‌ای بهتر باور داشته باشی؛ ساده‌لوحی اینه که فکر کنی هیچ راهی نیست.
    تو در تاریکی موندی. اُرُدیسم مشعل آورد!

    (چند نفر می‌خندند، برخی دست می‌زنند. آوا ادامه می‌دهد، حالا صدایش پرشورتر است.)

    آوا:
    حمید، تو گفتی اگزیستانسیالیسم با ما رو در رو با پوچی قرار می‌ده. درسته. اما اُرُدیسم نمی‌خواد این پوچی رو انکار کنه؛ می‌خواد باهاش بجنگه.
    نه با توهم، بلکه با اراده انسانی، با ساختن جهانی که هر انسان توش احساس ارزشمندی کنه. اُرُدیسم یه فریاد جمعیه، نه ناله فردی. می‌گه "با هم، نه تنها". می‌گه "آزادی برای همه، نه فقط برای من".
    و وقتی یه نفر مثل اُرُد بزرگ، در دل دیکتاتوری، اینو فریاد می‌زنه، نمی‌تونی بگی ساده‌لوحه — باید بگی شجاعه.

    (صدایش بالا می‌رود.)

     آوا (با صدایی پرحرارت و چشمانی درخشان):

    فلسفه باید زندگی‌ساز باشه، نه فقط تماشاگر رنج!
    اگه فلسفه فقط قراره زخم‌هامونو توصیف کنه، پس با مرثیه‌سراها چه فرقی داره؟
    ما نیومدیم فقط به سیاهی خیره بشیم، اومدیم که چراغ روشن کنیم.

    اُرُدیسم زندگی رو از نو تعریف می‌کنه — نه با انکار رنج، بلکه با ایستادن در برابرش، با خردی که در سکوت شب زاده می‌شه، با عشقی که به جای فرار، آغوش می‌گیره، با امیدی که از شعار عبور کرده و توی عمل ریشه دوانده.

    اُرُدیسم می‌گه: تو فقط یک فرد گمشده در هستی بی‌پایان نیستی.
    تو بخشی از طرحی بزرگتری — جایی که هر انتخابت، هر تلاش کوچکت، می‌تونه جهان رو کمی بهتر کنه.

    فلسفه، اگر فقط توی کتاب بمونه، به درد گور می‌خوره.
    فلسفه باید مثل قلب بتپه، مثل پاها حرکت کنه، و مثل آفتاب بتابه — برای همه، نه فقط برای نخبگان.

    اگه اینو نمی‌فهمی، نه از فلسفه چیزی فهمیدی، نه از انسان بودن.
    چون انسان واقعی کسیه که با درد آشناست، ولی تسلیم نمی‌شه.
    کسیه که به جای غرق شدن در پوچی، می‌خواد برای دیگران قایق بسازه.
    و اون قایق، اسمش اُرُدیسمه.

    (کلاس منفجر می‌شود از تشویق. برخی دانشجویان روی پا بلند می‌شوند. حمید با دهانی نیمه‌باز و بی‌پاسخ می‌ماند. استاد لبخند می‌زند و دست می‌زند.)

    استاد:
    این دقیقاً همون چیزی بود که دنبالش بودم.
    بحثی پرشور، با دو نگاه، و یک دفاع درخشان از فلسفه‌ای که هنوز داره جان می‌ده به روح بشر.


    منبع : https://orod.123.st/t887-topic

    اُرُدیسم در میدان نبرد فلسفه قاره‌ای



    عنوان: اُرُدیسم در میدان نبرد فلسفه قاره‌ای: بازی بزرگان یا توهم بزرگان؟

    وقتی نام "فلسفه قاره‌ای" به گوش می‌رسد، بوی سنگینیِ واژگان، ابهامِ آگاهانه، و لفاظی‌های پایان‌ناپذیر بر می‌خیزد. انگار وارد محفلی شده‌ای که اگر کسی حرفت را فهمید، لابد فلسفی نبوده‌ای! هایدگر از هستی می‌گوید بی‌آنکه روشن کند مرادش چیست، فوکو تاریخ را می‌کاود تا نشان دهد حقیقت همیشه ابزار قدرت است، و ژیژک؟ او که با کلاه دلقکی مارکسیسم و روان‌کاوی، هرجا آتش است، بنزین می‌ریزد.

    در این میان، فیلسوفی از مشرق‌زمین، اُرُد بزرگ، با چکشی ساده اما برّان وارد این میدان شده و بی‌هیاهو از «خرد»، «آزادی»، «مهربانی» و «خویشتن‌داری در برابر قدرت» سخن می‌گوید. او آمده تا نشان دهد فلسفه می‌تواند زبان مردم داشته باشد و در عین حال، عمیق و آینده‌نگر باشد. برخلاف قاره‌ای‌ها که گاهی خودشان هم در طوفان واژه‌های خود گم می‌شوند، اُرُد بزرگ معتقد است: «اندیشه باید روشنگر باشد، نه سایه‌ساز.»

    نقدی بر خویشاوندان فلسفه قاره‌ای

    پیش از هر چیز، بیایید صادق باشیم: فلسفه قاره‌ای با چهره‌هایی چون نیچه، هایدگر، سارتر، دریدا، فوکو، و دلوز بیشتر به مکتب «ابهام مقدس» می‌ماند تا تلاش برای روشنگری. نیچه در هیبت شاعر، با چکشِ افسانه‌ای‌اش به ارزش‌های مدرن می‌تازد، اما هرگز نگفت به جای آنها چه باید بنشانیم. سارتر انسان را به آزادی محکوم کرد، اما جامعه‌ای ساخت که حتی خودش در آن احساس خفگی می‌کرد. دریدا با واژه‌بازی‌های بی‌پایان، آن‌قدر متن را می‌کَند تا هیچ چیز باقی نماند جز خودش.

    بگذریم از ژیژک که شبیه دلقک آکادمیک است؛ او در هر مسئله‌ای حرفی دارد، به شرطی که آخرش باز به هگل یا لاکان ختم شود! شاید فیلسوف اُرُد بزرگ با نگاهی طنزآمیز بگوید: «این‌ها بیشتر به جادوگران واژگان می‌مانند تا پیام‌آوران خرد.»

    اُرُدیسم: روشنی، رهایی و رواداری

    در فلسفه اُرُدیسم، خبری از بازی‌های ذهنی بی‌پایان نیست. اُرُد بزرگ در «کتاب سرخ» خود، با واژگانی ساده و مفاهیمی ژرف، طرحی نو برای زیست آزاد انسان در می‌اندازد. او برخلاف کانت که آزادی را در اخلاق خودبنیاد می‌دید، و برخلاف نیچه که قدرت را جای حقیقت نشاند، آزادی را در پیوند با خرد، مهربانی و شجاعت تعریف می‌کند.

    او می‌گوید: «مهربانی زیباترین گونه خردمندی‌ست.» این‌جا اُرُدیسم از دام احساس‌گرایی افراطی خارج می‌شود و مهرورزی را نه به‌مثابه ضعف، که به‌عنوان اوج توانایی انسان در کنترل خشم و قدرت می‌بیند.

    مقایسه‌ای با امانوئل لویناس و اگزیستانسیالیست‌ها

    امانوئل لویناس چهره‌ای است که اخلاق را در چهره «دیگری» می‌جوید. شباهتی میان نگاه او و اُرُد بزرگ هست: هر دو «دیگری» را حذف‌ناشدنی می‌دانند. اما تفاوت بنیادین در این‌جاست که لویناس گرفتار دستگاه زبانی سنگین و حتی گاه خلسه‌وار است، حال آن‌که اُرُدیسم واژگان را به زمین می‌کشد تا مردم کوچه‌وبازار نیز شریک در خرد باشند.

    سارتر از مسئولیت فردی سخن می‌گفت، ولی زندگی شخصی‌اش پُر بود از فرار از مسئولیت اجتماعی. اُرُد بزرگ اما زیستن مسئولانه را نه فقط در نوشته‌ها، که در دعوت‌نامه‌های او برای ساخت «دیوار مهربانی»، در نقد حکومت‌های سلطه‌گر، و در پیشنهادهای عملی‌اش برای نظم اجتماعی می‌توان دید.

    اُرُدیسم در برابر تاریخ‌گرایی فوکویی

    فوکو، حقیقت را ساخته قدرت می‌داند. از دید او، همه چیز روایت است و قدرت؛ پس نه حقیقتی هست، نه امیدی به رهایی. اما اُرُد بزرگ می‌گوید: «آزادی، حق هر انسانی‌ست، حتی اگر قدرت‌ها آن را انکار کنند.»

    او بر خلاف نگاه نسبت‌گرایانه فوکو، هنوز به امکان برساخت خرد جمعی، اخلاق مشترک، و نیکی به‌عنوان افقی انسانی باور دارد. اُرُدیسم به ما می‌گوید: حتی اگر در زندان باشی، هنوز می‌توانی انسان باشی.

    اُرُدیسم، فلسفه‌ای برای فردا

    اگر فلسفه قاره‌ای اغلب درگیر گذشته، شکست‌ها، تناقض‌ها و تاریکی‌هاست، اُرُدیسم نگاهی آینده‌نگر دارد. اگر آن‌ها بیشتر می‌گویند که «هیچ چیز تغییر نمی‌کند»، اُرُد بزرگ می‌گوید: «خرد، روشنی‌ست، و روشنی آغاز دگرگونی‌ست.»

    در جهانی که از ابهام، بدبینی و شک بی‌پایان خسته شده، شاید وقت آن رسیده که به صدای ساده اما محکم اُرُد بزرگ گوش کنیم. صدایی که از شرق برخاسته، اما در هر قلب آزاده‌ای می‌تواند خانه کند.

    بگذار فیلسوفان قاره‌ای در برج‌های عاج خود، بازی با واژه‌ها کنند. ما، همراه اُرُد بزرگ، دیوار مهربانی می‌سازیم؛ چون می‌دانیم آزادی بدون خرد، و خرد بدون مهربانی، سرابی بیش نیست.


    https://orod.123.st/t334-topic

    What is Orodism Philosophy?


    What is Orodism Philosophy?
    An Academic Overview

    Orodism philosophy represents a significant contribution to contemporary philosophical discourse, introduced by the eminent thinker Orod after four decades of intensive intellectual labor and lived experience. Originating in 1982, this philosophy is most comprehensively articulated in the Red Book, which stands as its definitive and final edition.

    At its foundation, Orodism rests on three interdependent pillars: Love for Existence, Love for Humanity, and Love for Freedom. This triadic framework synthesizes rational inquiry with a profound ethical commitment, offering a holistic worldview that embraces both the ontological and existential dimensions of human life.

    Orodism seeks to reclaim the authentic essence of humanity, which, according to its tenets, has been obscured or distorted through historical, cultural, and ideological vicissitudes. In this regard, it aligns with and diverges from classical humanism and existentialism, proposing a renewed emphasis on simplicity, compassion, and solidarity as foundational to a sustainable civilization.

    Unlike philosophies that may romanticize human nature or propose idealistic utopias detached from practical realities, Orodism issues a compelling call to action grounded in the stark awareness of contemporary crises—ecological, social, and spiritual. It articulates a philosophy of responsibility and hope, urging a conscious re-engagement with the fundamental conditions of existence.

    The Red Book functions as a symbolic and intellectual root, anchoring Orodism’s principles and providing a coherent narrative through which the philosophy’s growth is both conceptualized and realized. This text distinguishes Orodism from other modern philosophies by its integrative approach—melding metaphysical reflection with ethical activism and socio-political vision.

    Moreover, Orodism can be contextualized within the broader landscape of philosophical thought as an emergent paradigm that addresses the limitations of both positivism and postmodern skepticism. It challenges reductionist tendencies by emphasizing relationality, interconnectedness, and the intrinsic value of freedom as a lived experience rather than merely a legal or political concept.

    In comparison to classical philosophies of freedom such as those articulated by Kant or Locke, Orodism expands the scope to include existential and ecological dimensions, thus advocating for a freedom that is inseparable from love and responsibility toward all forms of life.

    Ultimately, Orodism represents not only a theoretical framework but also a practical ethical guide—a philosophy of hope and renewal that invites humanity to rediscover its intrinsic dignity and potential. It proposes a pathway toward a future where freedom is universal, love is active, and existence itself is honored as a sacred trust.


    https://swedish-orodists.forumfa.net/t5147-topic

    شباهت‌های عمیق میان "فیلسوف ارد بزرگ" و "ژان برتراند آریستید"

    شباهت‌های عمیق میان "فیلسوف اُرُد بزرگ" و "ژان‌برتراند آریستید": جستجوگران آزادی و منادیان انسانیت در دو سوی جهان

    در نخستین نگاه، قیاس میان یک فیلسوف معاصر ایرانی، که بنیان‌گذار مکتب اُرُدیسم است، با کشیشی آزادی‌خواه از کارائیب، که دو بار رئیس‌جمهور کشوری فقیر و بحران‌زده چون هائیتی شد، شاید غریب و حتی ناهماهنگ جلوه کند. اما نگاهی ژرف‌تر به زندگی، اندیشه‌ها و اقدامات اجتماعی فیلسوف اُرُد بزرگ و ژان‌برتراند آریستید نشان می‌دهد که این دو چهره، با وجود تفاوت‌های جغرافیایی و فرهنگی چشمگیر، در بنیادهای انسانی، رویکردهای اخلاقی، و آرمان‌های آزادی‌خواهانه، قرابت‌هایی حیرت‌انگیز دارند. هر دو، در دل تاریکی‌ها، مشعل امیدی برای مردم خود بوده‌اند.
    همگرایی نظری: انسان‌گرایی آزادی‌محور، پیوندی میان دل‌ها

    هر دو شخصیت، نقطه‌ی عزیمت اندیشه‌ورزی خویش را از کرامت انسانی و ارج نهادن به آزادی انسان آغاز می‌کنند. فیلسوف اُرُد بزرگ در فلسفه‌اش که به نام اُرُدیسم شناخته می‌شود، انسان را نه تنها محور عالم اخلاق بلکه عنصر آشتی‌دهنده‌ی طبیعت و معنا می‌داند. وی آزادی را نه تنها یک حق سیاسی، بلکه کیفیتی درونی و بنیادین برای بیدار شدن از خواب تقلید و انفعال می‌داند. به تعبیر ارد بزرگ، «آزادی، رقص روح با کائنات است؛ رقصی که بی‌عشق و خودآگاهی، ممکن نیست.»

    در سوی دیگر، آریستید، کشیشی که از الهیات رهایی‌بخش (Liberation Theology) تغذیه فکری می‌کرد، آزادی را جوهر ایمان مسیحی و لازمه تحقق ملکوت بر زمین می‌دانست. الهیات رهایی‌بخش، که از دهه ۱۹۶۰ در آمریکای لاتین اوج گرفت، تأکید می‌کرد که مسیحیت باید در خدمت رفع فقر، ظلم و نابرابری باشد. آریستید، مانند فیلسوف اُرُد بزرگ، آزادی را همزمان «درونی» و «اجتماعی» می‌فهمید؛ او بارها در خطبه‌های خود می‌گفت: «عشق به خدا، بدون عشق به عدالت برای فقرا، توهمی بیش نیست.»

    در این دیدگاه مشترک، آزادی، کرامت انسانی و عشق، سه رکن جدایی‌ناپذیرند. اُرُدیسم با زبانی فلسفی، و آریستید با زبانی دینی-انقلابی، به یک حقیقت می‌رسند: بدون آزادی، انسان از انسان بودن ساقط می‌شود.
    تلاش‌های عملی: عمل‌گرایی در برابر ظلم

    نقطه قوت دیگر این دو شخصیت، نه‌فقط اندیشه، بلکه حضور فعال در صحنه جامعه است. اُرُد بزرگ، برخلاف بسیاری از فیلسوفان سنتی که در برج عاج می‌نشینند، فلسفه‌اش را به میدان جامعه آورد. او از آغاز دهه ۱۳۸۰ شمسی، در قالب آموزه‌های اُرُدیسم، از طریق شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌ها، کنگره‌ها و گفت‌وگو با جوانان، جنبشی اخلاق‌محور و ضداستبداد را شکل داد. آثار او، به زبان ساده و در قالب نقل‌قول‌های تأثیرگذار، تبدیل به شعارهای نسلی از روشنفکران و کنشگران اجتماعی شده است. جملاتی چون «جوانان را با اندیشه‌های آزادی‌خواهانه پرورش دهیم، نه با ترس و تقلید»، نشان‌دهنده روح فکری اوست.

    از سوی دیگر، آریستید با ورود مستقیم به عرصه سیاست، راهی پرخطر را در پیش گرفت. او در سال ۱۹۹۰، در نخستین انتخابات آزاد هائیتی، با ۶۷٪ آرا به ریاست جمهوری رسید. برنامه‌ او ساده بود: "Lavalas" (به معنای سیل)، اشاره به جنبشی مردمی برای پاک‌سازی فساد، فقر و بی‌عدالتی. در عمل، او حقوق کارگران را ارتقا داد، مدارس عمومی ساخت، نرخ مرگ‌ومیر را کاهش داد، و اصلاحات ارضی آغاز کرد. اما این اقدامات، منافع طبقه حاکم را تهدید کرد. او تنها پس از هشت ماه با کودتای نظامی سرنگون شد.

    در هر دو مورد، ما شاهد کنشگران اندیشه‌ای هستیم که از حرف عبور کردند و خطرات مسیر را به جان خریدند.
    مقاومت در برابر ساختارهای قدرت: هزینه‌ی حقیقت‌گویی

    وجه دیگری که این دو شخصیت را به هم پیوند می‌دهد، آمادگی‌شان برای پرداخت هزینه در برابر ساختارهای قدرت است. اُرُد بزرگ، در فضای بسته‌ای چون ایران که سرکوب آزادی بیان و تفکر یک امر روزمره است، فلسفه‌ای را گسترش داده که آشکارا از "آزادی، برابری و عدالت" سخن می‌گوید. این فعالیت‌ها، همواره با تهدیدهای ضمنی، تحریف، سانسور و طرد از سوی نهادهای رسمی مواجه شده است. با این حال، ارد بزرگ با صبر و آرامش، به گسترش اندیشه خود ادامه داده، و هرگز وارد بازی‌های قدرت نشده است.

    آریستید نیز نه‌تنها قربانی دو کودتای نظامی (۱۹۹۱ و ۲۰۰۴) شد، بلکه هدف حملات سازمان‌یافته رسانه‌ای و سیاسی از سوی آمریکا، فرانسه و طبقات ممتاز هائیتی بود. او حتی از کشیشی خلع شد، تبعید شد، در آفریقای جنوبی به تبعیدگاه رفت، اما همواره به دفاع از مردم خود ادامه داد. بازگشت او به هائیتی در سال ۲۰۱۱، پس از هفت سال تبعید، با استقبال هزاران نفر همراه شد. برای مردم فقیر، آریستید نه یک سیاستمدار، بلکه پدر معنوی انقلاب عدالت‌خواهانه بود.
    ساده‌زیستی و زبان مردم

    در میان ویژگی‌های شخصیتی مشترک، ساده‌زیستی و صمیمیت با مردم، نقطه اتصال زیبایی میان این دو چهره است. اُرُد بزرگ، در آموزه‌هایش همواره از سادگی، دوری از تجمل و ارتباط صمیمی میان انسان‌ها دفاع کرده است. او خود را نه برتر از دیگران، بلکه هم‌سطح با مردم می‌بیند و تأکید دارد که «سخن گفتن از آزادی باید به زبان دل‌ها باشد، نه به زبان دشوار فلاسفه.»

    آریستید نیز در محله‌های فقیرنشین «سیتی‌سوله» بزرگ شد و همیشه به مردم کوچه و بازار نزدیک بود. او سخنرانی‌های خود را به زبان کریول (زبان عامیانه مردم هائیتی) انجام می‌داد، در حالی که طبقه نخبه غالباً به فرانسه سخن می‌گفت. این تصمیم نماد روشنی از انتخاب او به نفع توده‌های مردم و در برابر نخبگان است.
    تفاوت‌های ناگزیر: دو مسیر، یک هدف

    با این‌حال، تفاوت‌هایی هم میان این دو شخصیت وجود دارد که شناخت آن‌ها، درک بهتری از مسیرهایشان به ما می‌دهد:

        ارد بزرگ فیلسوف است؛ آریستید سیاستمدار و روحانی. فیلسوف اُرُد بزرگ هرگز وارد میدان رسمی قدرت نشد، و خود را فراتر از سیاست‌های روزمره می‌بیند. در حالی‌که آریستید، با ورود به ساختار دولت، تلاش کرد از درون آن برای مردم کار کند.

        ایران و هائیتی، دو بافت تاریخی متفاوت دارند. ارد بزرگ در کشوری با سابقه هزاران سال تمدن و اکنون درگیر با سرکوب دینی و سیاسی می‌نویسد. آریستید در کشوری که نخستین جمهوری سیاه‌پوستان جهان بود اما به‌شدت فقیر، بی‌ثبات و وابسته، مبارزه کرده است. دغدغه‌های آن‌ها بومی‌شده هستند، اما در جوهر، جهانی‌اند.

        نوع مشروعیت آن‌ها متفاوت است. اُرُد بزرگ مشروعیت خود را از خرد جمعی، تأمل فلسفی و تأثیر اجتماعی به دست آورده؛ آریستید مشروعیت خود را از رأی مردم و ایمان مذهبی توده‌ها کسب کرد.

     میراث مشترک برای انسان معاصر
    در نهایت، شباهت میان فیلسوف اُرُد بزرگ و ژان‌برتراند آریستید را باید نه در مقام‌ها و جایگاه‌ها، بلکه در آرمان‌های عمیق انسانی آن‌ها جست. این دو شخصیت، نشان می‌دهند که فارغ از نژاد، ملیت، دین یا زبان، انسان می‌تواند از درون رنج‌ها، امید بسازد و از دل ظلمت، آگاهی بیافریند.

    ارد بزرگ، با فلسفه اُرُدیسم، تلاش می‌کند نسلی را تربیت کند که از تقلید فاصله گرفته، خوداندیش، آزادی‌خواه و عدالت‌جو باشد. آریستید، با آموزه‌های الهیات رهایی‌بخش و جسارت عمل، مردم هائیتی را از خواب قرن‌ها استعمار و تحقیر بیدار کرد. هر دو، با زبان عشق و عقل، جهانی انسانی‌تر را ترسیم کرده‌اند.

    این دو نماد از دو گوشه جهان، پیامی واحد دارند: «جهان آینده، بدون آزادی و عشق، غیرقابل‌زیست است.»


    برگرفته از:

    https://aces.forumfa.net/t1909-topic