تقابل فلسفه اُرُدیسم و هایدگر: هستیِ مهرورزانه در برابر هستیِ هراسآلود
۱. نگاه به هستی: امید در برابر دلهره
- اُرُد بزرگ:
هستی را پهنهای از زیبایی، مهر، و پیوندهای انسانی میداند. جملهی او که «هستی، همه آن چیزی است که وجود دارد و آدمیان ذره بسیار کوچکی از آن بوده و باز در آن آمیخته میگردند» نشان میدهد انسان نه تنها غریبهای در جهان نیست، بلکه با همنوایی آگاهانه میتواند در آن شکوفا شود. هستی از منظر اُرُدیسم، پویا و مهربان است: «گیتی ناز ما را نمیکشد، جهان با ما و یا بی ما، در حال دگرگونی است. پس باید استوار بود و همزیستی پیشه کرد.» - هایدگر:
هستی (Dasein) را درگیر دلهره (Angst)، گمگشتگی، و مواجهه با مرگ
میداند. انسان هایدگری، پرتابشده به جهانی بیرحم است که باید در اضطراب
وجودی خود، معنایی بیابد. هایدگر حتی در مفهوم «مراقبت» (Sorge) نیز نوعی
سنگینی و بار مسئولیت در برابر نیستی را میبیند.
چالش:آیا
هستیِ هایدگری (تاریک و دلهرهآور) واقعبینانهتر است، یا نگاه اُرُدیسم
(آشتیجویانه و امیدوار) توان بیشتری برای الهام بخشیدن به زندگی دارد؟
۲. انسان و آزادی: همآوایی در برابر پرتابشدگی
- اُرُد بزرگ:
انسان نه تنها اسیر هستی نیست، بلکه با عشق به آزادی میتواند در آن نقش آفرینی کند: «آزادی، همچون آسمان گسترده است... باید به درونمایهٔ درخشندهٔ رنگهای بکر و پاک برگردیم.» آزادی در اُرُدیسم، مسئولیتی جمعی و همراه با مهرورزی است. - هایدگر:
انسان در جهانی «پرتابشده» (Geworfenheit) است و آزادی او نه در انتخابهای شادمانه، که در پذیرش تراژیک بودن وجود معنا مییابد. هایدگر به جای امیدواری، بر «اصالت» (Eigentlichkeit) تأکید دارد؛ یعنی پذیرش مرگ به عنوان پایانبخش زندگی.
پرسش:آیا
آزادیِ هایدگری (که در پذیرش مرگ و تنهایی تعریف میشود) میتواند
انگیزهای برای ساختن جامعهای بهتر بدهد؟ یا امیدواری اُرُدیسم به زندگی،
پیشنیاز هر تحول اجتماعی است؟
۳. تمدن: جزیرهٔ مهر در برابر جهانِ تکنولوژیکِ بیروح
- اُرُد بزرگ:
به دنبال ساخت «جزیرهٔ اُرُدیسم» است؛ جامعهای که در آن انسانها با گیتی و یکدیگر پیوندی مهرآمیز دارند: «جزیرهٔ اُرُدیسم، آغاز دوستی آگاهانهٔ آدمیان با زمین است.» - هایدگر:
تمدن مدرن را اسیر «چهارچوببندی تکنولوژیک»
(Gestell) میداند؛ جهانی که در آن، هستی به «منبعی برای بهرهبرداری»
تقلیل یافته است. هایدگر امیدی به اصلاح این وضعیت ندارد و تنها راه نجات
را بازگشت به شعر و اندیشهٔ اصیل میداند.
تقابل نهایی:آیا
نگاه اُرُدیسم به تمدن (امید به تغییر از راه مهر و خرد) کاربردیتر است،
یا تحلیل هایدگر (که بهبود را ناممکن میداند و تنها به فردیتِ اصیل باور
دارد)؟
جمعبندی: کدام نگاه به هستی انسانیتر است؟
- هایدگر هستی را میکاود تا رنج انسان را توضیح دهد، اما راهی برای فراتر رفتن از این رنج ارائه نمیدهد.
- اُرُد بزرگ با ترکیب عقلانیت و عشق، نه تنها هستی را میپذیرد، بلکه آن را به پهنهای برای رشد و همبستگی تبدیل میکند.
پرسش پایانی برای اندیشیدن:آیا پذیرش تراژیک مارتین هایدگر از زندگی، عمیقتر است؟ یا خوشبینیِ فعال اُرُدیسم، ما را به اقدامهای اجتماعی سازندهتر فرامیخواند؟
اگر هایدگر هستی را «خانهٔ وجود» میداند، اُرُدیسم آن را «خانهای میسازد که در آن مهر و آزادی جریان دارد».
جمعه 9 خردادماه سال 1404 ساعت 03:44 ق.ظ