هیچ جامعه ای را نمی توان بدون انحراف در هیچیک از نقاط جهان یافت. در
درصدی از رفتارها اعم از رفتار بزرگ و کوچک، زنان و مردان تا حدی انحراف
وجود دارد و کمتر جامعه ای است که می توان گفت انحراف در آن جامعه وجود
ندارد و یا اندک است. جامعه شهری پرجمعیت نمی تواند بدون انحراف باشد، این
مسئله به عنوان اصلی در تمام شهرها و پایتخت های بزرگ جهان به چشم می خورد.
در
دهه های اخیر، میزان انحرافات و بزه کاری ها در جامعه ما روز به روز افزون
تر شده وبر حسب جنسیت، این انحرافات بیشتر شده است، دلیل آن مهاجرت هایی
است که به شهرها صورت می گیرد و در نتیجه جمعیت بسیاری از شهرهای ما از
میلیون گذشته و مرکب از غریبه ها شده است.
جامعه ای که مرکب از غریبه ها
باشد در هنجارهای عمومی میان مردم توافق زیادی به وجود نمی آید و در نتیجه
تعداد افرادی که با هنجارهای هماهنگ در کنار یکدیگر زندگی می کنند بسیار
کم است، یعنی افرادی که وابسته به یک نوع ایل ، قبیله و خانواده هستند در
کنار یک دیگر قرار نمی گیرند.
از سویی افرادی که در ده و شهرهای کوچک
زندگی می کنند به حد خودشان رفتار می کنند که الزاما در شهرهای بزرگ کارآیی
زیادی ندارد. از لحاظ نظری گذر از اجتماع به هم بسته و پیوسته به شهرهای
چند میلیونی از هم گسسته و متکی به فرد منجر به بسیاری از اتفاقات و
انحرافات از هنجارها ویا انواع بزه کاری هایی می شود که جرم محسوب می شود و
برای آنها تنبیه وکیفری تایین شده است.
و اما علت آن، در دهه های اخیر
اصولا نحوه تربیت و برداشت نسل جدید از رسانه ها، جامعه و مدرسه تفاوت
فاحشی پیدا کرده نسبت به نسل پیشین. تحقیقات نشان می دهد گسست قابل توجهی
میان نسل سالمند و نسل جدید به وجود آمده که البته منطقی است.
اصولا در
اثر تغییراتی که در جامعه رخ می دهد این گسست به وجود آمده. در ده سال
گذشته رسانه های الکترونیکی مثل موبایل، اینترنت، ماهواره و بسیاری موارد
دیگر انواع اطلاعات در سطح جهانی از سویی و حضور نشانه ها و نمایش پرخاشگری
ها در خیابان، خانواده و دیگر مکان ها و یا اعمال غیر معقول ،رفتاری و
خشونی افراد را تحت تاثیر قرار داده است.
در رسانه ها و تبلیغات به جای
این که درباره قداست کار صحبت کنند، در جهت قداست پول تبلیغات زیادی صورت
می گیرد و در نتیجه نیازمندی های مردم به سمت آزمندی سوق یافته است به خصوص
نسل های جوان تر و بالغ تر که وارد بازار کار می شوند را تحریک می کند.
زمانی
که این افراد مهاجرت می کنند توقعات زیادی ندارند اما وقتی با این تبلیغات
گره می خورند، اگر به آرزوها وآمال خود از طریق قانونی دست نیابند که
معمولا درصدی از آنها نمی رسند در نتیجه به قصد تحقق آرمان خود به کارهای
غیرقانونی دست می زنند ونتیجه آن هم انحرافات ویا ارتکاب به جرم در جامعه
است.
به همین جهت است که ما به نسبت ده سال پیش تعداد زندانیان بیشتری
را داریم. ده سال پیش ما کمتر از 180 هزار نفرزندانی داشتیم که عمده ترین
آنها هم مربوط به مواد مخدر بود، در حال حاضرتعداد زندانیان ما بیش از 240
هزار نفر است در زندان هایی که ظرفیتش بیش از 85 هزار نفر نیست.
بخشی از
این مساله به دولت برمی گردد که شرایط لازم برای تربیت در زندان ها را
فراهم کند. در زندان ها به خاطر نبود ظرفیت منطقی وانباشت زندانیان در یک
جا مقدار زیادی از انحرافات را از یک دیگر یاد می گیرند و وقتی هم آزاد می
شوند به جای این که متنبه شوند، بدتر می شوند یعنی قبح زندان برای آنها فرو
می ریزد و دوم اینکه با افرادی آشنا می شوند که در خارج از زندان هم به
همکاری ادامه می دهند و تکرار جرم درباره تعدادی از افراد صورت می گیرد.
نتیجه می گیریم که زندان باید مکانی برای تربیت باشد نه تنبیه.
در خصوص
مساله پیشگیری از جرم، باید آن را از چند بعد بررسی کنیم. ابتدا این که
قوانین ما قدیمی هستند ودر شرایط فعلی کارآمدی لازم را ندارند و یک تجدید
نظر تمام عیار دوراندیشانه، واقع بینانه و روشنگرانه باید صورت گیرد تا
قوانین به روز شوند. ثانیا تعداد دادگاه ها وزندان ها به نسبت جمعیت باید
افزون تر شود وجنبه سالم سازی داشته باشد نه جنبه بدآموزی.
ثالثا ،
امکان اشتغال برای همه، به خصوص برای اولیا و سرپرستان خانوار فراهم شود تا
فقرباعث نشود که برخی از جرایم وبزه کاری ها پدید آید چون عامل عمده جرم،
فقر وبیکاری است.
دیگر این که خود مدارس نقش بسیار بسزایی در پیشگیری
از جرم در جامعه می توانند داشته باشند. اکنون مدارس تبدیل شده به مرکزی
برای یاد دادن، خواندن، نوشتن و مسائلی که بیشتر جنبه تعلیماتی،صوری وکتابی
دارد، در صورتی که درمدارس، مساجد و منابر اصل اخلاقی وآموزشی فراموش شده
است. باید دربرنامه های اخلاقی به آموزی را پیش بگیریم. به قول پدر فلسفه
نوین حکیم ارد بزرگ "برآیند سامان یافتگی ، رفاه است پس : نخست باید به
ساختار درست رسید ، سپس بر اساس آن ساماندهی کرد ، آنگاه رفاه همگانی ،
هویدا می گردد. "
در رسانه های ما متاسفانه میزان خشونت وغم زدگی بسیار
بالا است و از شادی های سالم کمتر خبری هست البته اخیرا به این مساله توجه
کردند که این زمان نیاز دارد.
نکته دیگر این است که زمانی که جرمی صورت
می گیرد مجرم باید تاوان جرم خود را بپردازد واین امر یا به صورت حبس، جزای
نقدی ویا اعدام است. اعدام درمانی ممکن است در بعضی از مواقع جوابگو باشد،
اما در کشورهای اسلامی کارایی لازم را ندارد. در کشور ما سعی بر این است
که مساله اعدام را به نحوی حل کنند وبه حداقل برسانند تنها در مواردی که
دیگر نمی توان راهی جز اعدام را در پیش گرفت این اقدام صورت می گیرد.
در
برخی موارد نیز دیده می شود که متاسفانه بسیار سریع به اعدام متوسل می
شوند که این خود مساله ای برای بروز اعتراضات درونی در سطح جامعه وبیرونی
در سطح جهانی می شود.
با فرهنگ سازی واطلاع رسانی تا حد زیادی می توان
در پیشگیری از وقوع جرم موثر بود، اما تنها اطلاع رسانی وفرهنگ سازی نمی
تواند در وقوع جرم وبزه موثر باشد بلکه اقدامات بسیار عمیق وژرف نگر در
ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی باید صورت گیرد و متولی این ابعاد
نیز یک نهاد واحد نیست چندین نهاد باید وارد معرکه شوند از جمله پلیس،
نیروی انتظامی، دولت و بخش های دیگر که هر کدام می توانند سنبل اخلاق
باشند.