گفتاری گذرا پیرامون شعر متعهدانه ایران
شعر فریاد شعر اعتراض
سید محمود سجادی ـ30
وی حتی در غزل نیز که اصولاً به مضامین عاشقانه اختصاص دارد، افکار انقلابی و سیاسی خود را تسری داد:
لاله خونین کفن از خاک سر آورده برون
خاک مستورة قلب بشر آورده برون
نیست این لالة نوخیز که از سینة خاک
پنجة جنگ جهانی جگر آورده برون
دل ماتمزدة مادر زاری است که مرگ
از زمین همره داغ پسر آورده برون
دست خونین زمین است که از بهر دعا
صحجویانه زکوه و کمر آورده برون
آتشین آه فرو مرده مدفون شدهای است
که زمین از دل خود شعله در آورده برون
پارههای کفن و سوختههای جگر است
کز پی عبرت اهل نظر آورده برون
«فرخی یزدی» متولد 1267 و مقتول در سال 1318 شمسی از ابتدای جوانی خود مبارزة بیامانی را با استبدادگران و ستمکاران و نیروهای ضد مردمی آغاز کرد و در روزنامه معروف سیاسی خود «طوفان» شعرهای میهنی کوبندهای را به چاپ رساند. او در سال 1318 شمسی در زندان شهربانی تهران توسط ایادی رضا خان به شهادت رسید. شعر معروف آزادی او را بارها خواندهایم و در اوایل انقلاب نیز به صورت سرودی ملی و میهنی شنیدهایم:
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود زجان شستم از برای آزادی
تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
میدوم به پای دل در قفای آزادی
در محیط طوفانزا ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی
یکی دیگر از شاعران که فیالحقیقه به عصر بیداری تعلق دارد، «ابوالقاسم عارف قزوینی» است که در حدود سال 1300 هـ ق در قزوین به دنیا آمده و از شانزده سالگی به شعر و شاعری روی آورده. با شروع نهضت مشروطیت، مشتاقانه به خیل آزادیخواهان پیوسته و تمام هم و غم و استعدادهای هنرمندانة خود را در جهت تقدیس و توسعة اندیشة مشروطهخواهی و دفاع از مشروطهخواهان به کار برد. چه از نظر شاعری و چه از حیث موسیقی و آوازخوانی همواره مردی آزاده، آزادیخواه و ملتدوست بوده است. این عارف و شاعر ملی، در تصنیفسازی، آنهم تصنیفهای سیاسی و انقلابی، نهضتی به وجود آورد و به زودی صفحههای آوازش به خانههای متمکنین و اهل ذوق و فکر و همة آنهایی که در خانه جعبههای آواز داشتند، راه پیدا کرد. نمونهای که ذیلاً آورده میشود، جزو اشعار انقلابی و سیاسی اوست:
لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست
چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت مست
زحد گذشت تعدی کسی نمیپرسد
حدود خانة بی خانمان ما زکجاست
چه شد که مجلس شورا نمیکند معلوم
که خانه خانة غیرست یا که خانة ماست
خراب مملکت از دست دزد خانگی است
زدست غیر چه نالیم هرچه هست از ماست
عارف به طور کلی شاعری پرشور است، نه اندیشمند. احساساتش بر اندیشهاش میچربد.
نمیتوان او را در عداد شاعران مطرح و مثالزدنی ایران به حساب آورد.
او روحی حساس و ناملایم داشت و خصوصیات یک انقلابی احساساتی را دارا بود. دیدیم که سالهای آخر عمر خود را نیز با اعتیاد و فقر خودخواسته و خودکرده و حشر و نشر با کسانی که به طور ماهوی ضد انقلاب بودند، گذراند.
او این بخت بلند را داشته ـ هر چند بدون هیچ ارتباط معقولی ـ که در آرامگاه ابن سینا و در جوار آن حکیم بزرگ و طبیب بینالمللی در همدان مدفون شود.
شاعر انقلابی دیگر این دوره «محمدرضا میرزادة عشقی» است که در تیر ماه 1303 شمسی در سن 30 سالگی توسط دو تن از ایادی پلیس مخوف رضاخانی در کنار حوضخانهاش با گلوله ترور شد و در عنفوان جوانی و استعداد به قتل رسید. او یکی از پیشگامان شعر متفاوت و نوگرایانه است.
اوزان جدیدی را تجربه کرد و شعرهای دلپذیری را به جامعة شعردوست زمان خود هدیه نمود که خوشبختانه ما آنها را تحت عنوان «کلیات مصور عشقی» حاوی اشعار، منظومهها و نوشتههای او به کوشش علیاکبر مشیر سلیمی، سالهاست که در اختیار داریم.
در بحث از تحولات شعر معاصر و آنچه که به شعر نیمایی منتهی شد، به اعتبار تغییرات و تحولات مربوط به اوزان و قوالب شعری و مضامین جدید، ناگزیر و به حق باید از او نام برد.
وی از مخالفین سرسخت قرارداد 1919 وثوقالدوله است.