دیلی استار؛ مردی که عاشق لوکوموتیوهای بخار است، سه سال وقت صرف کرد تا نمونه مینیاتوری آن را در حیاط منزلش بسازد. اریک مارشال که 68 سال دارد، پس از بازنشستگی شروع به ساختن این ماکت کرد که شامل چهار قطار، ایستگاه های مختلف، علائم، پل ها، خانه ها، آبشار و حتی تراموای برقی است. این خط آهن مینیاتوری که در یورکشایر اسکاتلند ساخته شده، هر روز پذیرای تعداد زیادی از مردم است و آقای مارشال تاکنون 500 پوند از این راه به انجمن حمایت از بیماران سرطانی کمک کرده. وی در این باره می گوید؛ «تمام خانه ها و ایستگاه هایی را که در این ماکت می بینید از تخته چندلا ساخته شده. من از هر چیزی که جلوی دستم بود استفاده کردم. هیچ وقت چیزی را دور نمی اندازم و همه وسایل بی مصرف را به نوعی در ساختن ماکتم به کار گرفته ام.»
توکای پیری تکه نانی پیدا کرد ، آن را برداشت و به پرواز در آمد . پرندگان جوان این را که دیدند ، به طرفش پریدند تا نان را از او بگیرند .
وقتی توکا متوجه شد که الان به او حمله می کنند ، نان را به دهان ماری انداخت و با خود فکر کرد:
- ((وقتی کسی پیر می شود ، زندگی را طور دیگری می بیند : غذایم را از دست دادم ؛ اما فردا می توانم تکه نان دیگری پیدا کنم . اما اگر اصرار می کردم که آن را نگه دارم ، در وسط آسمان جنگی به پا می کردم ؛ پیروز این جنگ ، منفور می شد و دیگران خود را آماده می کردند تا با او بجنگند و نفرت قلب پرندگان را می انباشت و این وضعیت می توانست مدت درازی ادامه پیدا کند.
فرزانگی پیری همین است : آگاهی بر این که باید پیروزی های فوری را فدای فتوحات پایدار کرد.))
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو
انتهای چوبی می بست...چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای
خانه اش آب می برد.
یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر
خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که
وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما
کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را
انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است.
کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب
بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند : " از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی
که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای...فقط نصف
تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. "
مرد خندید و گفت: " وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن. "
موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده...سمت خودش...
گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند.
مرد گفت: " می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه
می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این
طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها
آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر
تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟ "
سالها فکر و هوشم را به او سپرده بودم ، برایم بتی شده بود دست نیافتنی ، با حرارت تمام در پایان یکی از سمینارهای دانشکده این جمله ارد بزرگ را به ریشخند گرفته بود که : بن و ریشه هستی مانند گردونه ای دوار است که همه چیز را گرد رسم کرده است برسان : گردش روزها ، چرخش اختران و ستارگان ، چرخش آب بر روی زمین ، زایش و مرگ ، نیکی و بدی ، گردش خون در بدن ، حرکت اتم و ...
استاد می گفت انسان همواره در دامنه کوه رشد و کمال است تا در نهایت به قله اخلاق و کمال برسد پس کودکی ابتدای این سطح و کمال ، قله انتهای این مسیر است .
خطی شیب و صاف ، او ارد بزرگ را انسانی متحجر فرض می کرد که دایم میل به بازگشت به مرحله نخستین را دارد .
صورت استادمان برافروخته بود و سوار کلام ، یکی از دانشجویان کاغذی به او داد چون پشت سرش بودم هنگام باز کردن کاغذ این جمله را در آن دیدم ( همواره بدنبال روزهای بی ریای کودکیم ) استاد از همکلاسیم پرسید این جمله را که نوشته و او مردی تنومند با موهای خاکستری را به استاد نشان داد که از انتهای سالن بیرون می رفت . استاد کیفش را برداشت و به سوی او رفت ، کنجکاو شدم و بدنبالش دویدم در سرسرای خروجی دانشکده استاد مچ آن مرد مو خاکستری را گرفت و سلام کرد و با شرمندگی گفت : کودکی کردم مرا عفو کنید ، آن مرد خنده ایی کرد و گفت پس گیتی دوار است و ما می توانیم به قول شما کودکی هم بکنیم پیشانی استادمان را بوسید و رفت چند دقیقه بعد فهمیدم آن مرد مو خاکستری ارد بزرگ بود...
روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ،
نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد
.سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.در همان
لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به
داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد ،
ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود ، آن مورچه
آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت .
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.
مورچه گفت : " ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد
و کرمی در درون آن زندگی می کند . خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی
تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم . خداوند این قورباغه
را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد .
این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را
به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم
می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم وبه دهان همان
قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری کرده مرا
به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند ومن از دهان او خارج
میشوم ."
سلیمان به مورچه گفت : (( وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟ ))
مورچه گفت آری او می گوید :
ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن
خانمی که حلقه نامزدی اش را گم کرده بود، پس از سه سال مجدداً در لانه زاغی که در انتهای حیاط منزلشان زندگی می کرد، آن را پیدا کرد.به گزارش دیلی تلگراف جولیا بوالر 36ساله سه سال قبل زمانی که مشغول حمام کردن بود این انگشتر 5 هزار پوندی را گم کرده بود و هرگز تصور نمی کرد دوباره آن را به دست بیاورد. این خانم که قصد داشت منزلش را بفروشد، در حال تمیز کردن قسمت های انتهایی حیاط بود که لانه زاغ توجهش را جلب می کند و زمانی که نزدیک تر می رود با کمال تعجب حلقه گمشده را می بیند. به نظر می رسد این پرنده علاقه مند به جواهرات زمانی که جولیا در حمام بوده، از پنجره داخل شده و حلقه را که روی میز قرار داشته با خود برده است. این زوج جوان که همچنان نامزد هستند، پیدا شدن حلقه را به فال نیک گرفته اند و تصمیم دارند هرچه زودتر با یکدیگر ازدواج کنند. جولیا هم از فروش خانه اش منصرف شده و دوست دارد به همراه همسرش و این پرنده زرنگ همانجا زندگی کند.
آیا میدانستید که مار میتواند تا نیم
ساعت بعد از قطع شدن سرش نیش بزند ؟
آیا میدانستید که نمیشود روی فلز
چدن حکاکی کرد ؟
آیا میدانستی که در سال 47 میلادی فقط صد و هفتاد هزار
نفر در جهان تلویزیون داشتند ؟
آیا میدانستی که کویر لوت چهاردهمین کویر
وسیع دنیا میباشد مساحت آن به بیش از نود وپنج هزار کیلومتر مربع میرسد یعنی بیشتر
از دو برابر مساحت کشور سوئیس ؟
آیا میدانستی که زنبورهای عسل کندوی خود
را با دقت یک دهم میلیمتر می سازند ، آن از کرکهای لامسه خود بعنوان وسیله اندازه
گیری استفاده میکنند ؟
آیا میدانستی که پنگوئنها جوجه های خود را از روی
صدایشان تشخیص میدهند ؟
آیا میدانستی که زرافه تار صوتی ندارد و لال است
و نمیتواند هیچ صدایی از خود در آورد ؟
آیا میدانستی که موشهای صحرایی
چنان سریع تکثیر پیدا میکنند ،که در عرض هجده ماه دو موش صحرایی قادرند یک میلیون
فرزند داشته باشند ؟
آیا میدانستی که جنین بعد از هفته هفدهم خواب هم
میتواند ببیند ؟
آیا میدانستی که گربه و سگ هر کدام پنج گروه خونی دارند
و انسان چهار گروه ؟
آیا میدانستی که روباهها همه چیز را خاکستری
میبینند ؟
آیا میدانستی که اسبها در مقابل گاز اشک آور مصون اند
؟
آیا میدانستی که زرافه ایستاده وضع حمل میکند و نوزادش از فاصله 180
سانتی متری به زمین میافتد ؟
آیا میدانستی که 1300 کره زمین در سیاره
مشتری جای می گیرد ؟
آیا میدانستی که رود دجله به خلیج فارس میریزد
؟
آیا میدانستی که 85% گیاهان در اقیانوسها رشد میکنند ؟
آیا
میدانستی که اولین تمبر جهان در سال 1840 در انگلستان به چاپ رسید ؟
آیا
میدانستی که سریعترین پرنده شاهین است و میتواند با سرعت 200 کیلومتر در ساعت پرواز
کند ؟
آیا میدانستی که ارد بزرگ نام "جاده ابریشم" را همانند "خلیج عربی" اسمی ضد ایرانی می داند و بخشی از نظریه قاره کهن را به این مورد پرداخته است ؟
آیا میدانستی که اولین اتوموبیل را مظفرالدین شاه
قاجار وارد ایران کرد ؟
آیا میدانستی که قدرت بینایی جغد 82 برابر قدرت
دید انسان است ؟
:AP در
ماه آینده سه تونل زیرزمینی در شهر برلین افتتاح خواهد شد که بازدید از
آنها نه تنها برای مردم آلمان که برای جهان خالی از لطف نخواهد بود. در
این تونل ها ماکت بناهای معماری که آدولف هیتلر در نظر داشته برای پایتخت
نازی ها بسازد، به نمایش گذاشته می شود. این ساختمان های جالب نمایشگر
وسعت بیماری بزرگ پنداری رهبر آلمان نازی است. این تونل ها که در سال 1938
و در عمق 16 متری زمین حفر شده اند، قسمتی از سیستم متروی شهر برلین هستند
و ماکت های عظیمی که در آنها وجود دارد توسط آلبرت الپیر، آرشیتکت شهر
نازی ها ساخته شده است. این طرح های زیرزمینی که به دلیل جنگ جهانی دوم
هرگز به سرانجام نرسید، شامل بلوارها، میادین و ساختمان های عظیم است،
مانند بنایی که طاق بسیار بزرگی همانند طاق نصرت مشهور پاریس دارد یا
تالار عظیمی با ارتفاع 290 متر که گنجایش آن 180 هزار نفر است. |