تکاپوی عضو مرکزیت حزب مشارکت برای انکار حمایت این حزب از شعار «خروج از
حاکمیت» در سال های حاکمیت اصلاح طلبان، با واکنش مستند عباس عبدی مواجه
شد.
دو
هفته پس از آن که جلایی پور با توپیدن به نشریه شهروند امروز، ادعا کرد«
این نشریه با گزارش ها و ویژه نامه های خود دنبال خالی کردن دل خاتمی
است»، شهروند امروز مقاله ای از عباس عبدی منتشر کرد که در آن ضمن پاسخ به
این ادعا، تاکید شده بود برخلاف ادعای جلایی پور حزب مشارکت از خروج از
حاکمیت حمایت می کرد.
عباس عبدی عضو ناراضی حزب مشارکت در پاسخ
جلایی پور می نویسد: اینکه ایشان می گویند فقط بنده (عباس عبدی) با خروج
از حاکمیت موافق بوده ام، کاملاً خلاف واقع است. اگر ایشان بیانیه پایانی
کنگره سوم جبهه مشارکت را مطالعه کنند حتماً متوجه خواهند شد که این نظر
در آن بیانیه مورد تایید کنگره قرار گرفته بود و در بالاترین سطوح اصلاحات
هم پذیرفته و توافق شده بود اما در عمل نادیده گرفته شد.
عبدی
همچنین درباره خالی شدن دل خاتمی به خاطر چند مقاله نوشت: اگر آقای جلایی
پور معتقدند دل آقای خاتمی از چند نوشته تحلیلی یک نشریه، برای آمدن به
میدان خالی می شود به طریق اولی باید به دیگران حق بدهند که معتقد شوند
اگر ایشان در کرسی ریاست جای گرفتند چون گذشته و حتی شدیدتر از آن، از
کوچک ترین برخوردهای طرف مقابل دلشان به کلی خالی شود و به همین دلیل بهتر
است که در پی کسانی بود که دلشان با چنین چیزهایی خالی و پر نشود. اگر کنش
کنشگر برای حضور، از نوع عاطفی و احساسی است طبیعی است که خالی کردن دل او
بهتر از هر چیز دیگر است.
عباس عبدی همچنین خبر داد: زمانی خدمت
خاتمی رسیدم و به ایشان پیشنهاد دادم که برای بار دوم نامزد نشود. بارها
شنیده ام که ایشان با حسرت از بی توجهی به همین پیشنهاد یاد کردند.
عبدی
همچنین از جلایی پور پرسیده است: آیا معنای اجماع و گفت وگو و دموکراسی،
شعار «خاتمی و دیگر هیچ» است؟ مورد نوازش قرار دادن کارگزاران و اعتماد
ملی و آقای کروبی و بخشی به نام اولترا اصلاح طلب چه کمکی به اجماع می کند؟
نویسنده: مهدی محمدی
سخنان هفته گذشته سیدمحمد خاتمی در رسانه های اصولگرا و اصلاح طلب عموما
این گونه تفسیر شدکه او تصمیم قطعی خود را برای عدم شرکت در انتخابات سال
آینده گرفته است. خاتمی گفت قصد کاندیدا شدن در انتخابات را ندارد اما
دوستانش او را از اینکه این موضوع را علنا طرح کند منع می کنند. هدف این
یادداشت کاوش اندکی است دراین پرسش که چنین موضعی از جانب خاتمی را تا چه
حد می توان جدی گرفت؟ ابتدا اجازه بدهید صحنه را مرور کنیم، یافتن پاسخ
این سوال آسان تر خواهد شد. این سخن خاتمی برای کسانی که اخبار مربوط
تحرکات انتخاباتی حزب مشارکت و سازمان مجاهدین در حدود دو ماه گذشته را
مرور کرده باشند به هیچ وجه عجیب نیست. اگر بخواهیم همه جنب و جوش
انتخاباتی اصلاح طلبان در این مدت را در یک جمله خلاصه کنیم می شود گفت
آنها به جز «تلاش برای غلبه خاتمی بر تردیدهایش» کاری نکرده اند.
خاتمی
به علل شخصی، جناحی و سیاسی دلایلی برای عدم تمایل به شرکت در انتخابات
دارد که تقریبا تمامی آنها را با سران دو گروه عمده حامی اش در میان
گذاشته است؛ مواردی مثل ترس از رد صلاحیت، یکپارچه نبودن جبهه اصلاحات در
حمایت از او به ویژه عزم جزم مهدی کروبی برای حضور در انتخابات (این تصور
وجود دارد که رقابت کروبی و خاتمی یک فاجعه تاریخی برای جریان مدعی
اصلاحات در ایران است) و مهم تر از همه هراس از رقابت با فردی مثل محمود
احمدی نژاد که روش ها و منش های دولت او را به کلی کنار نهاد و با موفقیت
چیزهایی از اساس متفاوت به جای آنها نشاند. این تردیدها وقتی به روحیه
مسالمت جو و آرامش طلب خاتمی ضمیمه شود قاعدتا نباید چیزی جز پا پس کشیدن
و تردید مزمن به بار بیاورد و به بار هم نیاورده است. این علت ها خاتمی را
واداشته که صریحا به دوستان اصلاح طلب خود بگوید قصد شرکت در انتخابات سال
آینده را ندارد و آنها هم نهایتا به این توافق بسنده کرده اند که رییس
جمهور سابق لااقل مدتی دندان روی جگر بگذارد و آنچه را که در خلوت به آنها
گفته در جلوت به زبان نیاورد. متقابلاالبته تلاش برای راضی کردن خاتمی
تعطیل نشده و تمام سعی و همت آنها که این اواخر علاقمند شده اند خود را
«یاران خاتمی» بنامند در این مدت این بوده است که به خاتمی القا کنند سال
آینده یک پیروزی آسان در انتظار او و هر کس دیگری است که حریف احمدی نژاد
باشد واین فرصت گرانبها برای بازگشت دوباره به قدرت را نباید آسان از دست
داد؛ تکرار پی در پی جملاتی از این دست که «کروبی نهایتا به نفع خاتمی
کنار می رود» یا «با شنیدن نام خاتمی لرزه بر اندام اصولگرایان می افتد»!
و... همه به منظور قوت قلب دادن به خاتمی و کشاندن او به صحنه انتخاباتی
است که اصلاح طلبان تندرو گمان می کنند بدون خاتمی هیچ نصیبی از آن
نخواهند داشت.
همه اینها اما فقط یک روی سکه است و نباید تصور کرد
که خاتمی یک نه گفته و بقیه هم پذیرفته اند و همه چیز تمام شده است. محمد
خاتمی در عین حال که به احزاب اصلاح طلب نه گفته، تحرکات شخصی وسیعی را با
هدف گذاری های کاملاانتخاباتی آغاز کرده و قصد دارد بعد از اینکه رایزنی
های شخصی اش نتیجه داد و به لحاظ فردی توانست بر تردیدها غلبه کند موضع
مثبت خود را به احزاب هم اعلام کند. دیدارهای پرحجم و تقریبا هر روزه
خاتمی باگروه ها و جریان های مختلف- که ضمنا از آنها خواسته است بسته ای
حاوی دیدگاه های خود به او ارائه کنند- و اظهارنظرهای مکرر و اخیرا تند و
تیز او درباره موضوعات مختلف، جز اینکه به مثابه مجموعه ای از تحرکات
انتخاباتی دیده شود به هیچ شکل دیگری قابل تبیین نیست. به این ترتیب می
توان نتیجه گرفت خاتمی نه فقط به حضور در انتخابات بی میل نیست بلکه
عملافعالیت انتخاباتی خود را هم آغاز کرده است. منتها هم به این دلیل که
از یکپارچگی اصلاح طلبان در حمایت از خود دلگرم نیست، هم از آنجا که به
اقبال مردم نسبت به خود اطمینان ندارد و هم به این سبب که از شروع
زودهنگام انتقادهای اصولگرایانه نسبت به خود بیمناک است، تصمیم گرفته ظاهر
کار را به صورت مخلوطی از بی میلی و ناز کردن حفظ کند و پس پرده رایزنی
های خود را پیش ببرد.
از این سو اما برای جریان اصولگرا کاندیدا
نشدن خاتمی در انتخابات سال آینده حقیقتا یک خبر بد است. اصولگرایان باید
همه تلاش خود را حتی از راه ایجاد اطمینان در خاتمی بابت نگرانی هایی که
دارد به خرج بدهند تا او رقابت با کاندیدای اصولگرایان- که در صورت حضور
خاتمی قطعا بیش از یک نفر نخواهد بود- در انتخابات آتی را بپذیرد. تنها در
صورت حضور خاتمی در مقابل کاندیدای اصولگراست که یک بار دیگر دو قطبی
اصولگرایی انقلابی در مقابل اصلاح طلبی غرب گرا به صورت شفاف و صریح شکل
خواهد گرفت و این فرصت به وجود خواهد آمد که مردم پس از شنیدن حقایقی که
تا امروز فقط به اقتضای مصلحت ناگفته مانده یک بار دیگر پای صندوق های رای
از مدعیان انحصاری دموکراسی توهم زدایی کنند. این فرصتی طلایی برای تفکر
اصولگرایی است، فرصتی که برخی ظرفیت های بسیار قدرتمند آنها را هم که
متاسفانه در میانه ناشکیبایی ها و بداخلاقی های درون جناحی مغفول مانده یا
کمرنگ شده است مجددا احیا خواهد کرد. اگرچه تجربه نشان داده اصلاح طلبان
نه از پیروزی و نه از شکست درس نمی گیرند و اساسا فاقد ابزارهای ذهنی کافی
برای تحلیل درست پدیده هایی از این دست هستند، اما جریان اصولگرا باید از
هر امکانی برای ورود به یک وزن کشی صریح با اصلاح طلبان- که فقط با حضور
خاتمی میسر خواهد شد- استقبال کند. چنین امری ضرورتی حیاتی برای آینده
سیاسی ایران به طور عام و سرنوشت سیاسی جریان اصولگرا به طور خاص است و
تکلیف بسیاری از خیال های خام را یک بار برای همیشه روشن خواهد کرد، باید
تلاش کرد تا خاتمی و اصلاح طلبان یک بار دیگر این فرصت را به وجود بیاورند.
نویسنده: فرزانه روستایی
اگر نلسون ماندلارهبر افسانه یی و کاریزمایی مبارزات ضد تبعیض نژادی را در
آفریقا کنار بگذارید بی درنگ نام تابو امبکی رئیس جمهور آفریقای جنوبی به
عنوان جانشین ماندلاو کاریزماترین چهره سیاسی سیاهان در آفریقا مطرح می
شود.همین جانشین ماندلاچند روز پیش بدون ملاحظه هیچ مصلحتی و بنا بر ادله
یی که رهبران کنگره ملی آفریقا (ANC) خود را به آن ملتزم می دانند از
ریاست جمهوری خلع و قرار شد دیگر هیچ منصب عالی در آفریقای جنوبی نداشته
باشد. نظام قضایی آفریقای جنوبی از چنان استقلال و صلابتی برخوردار است که
بدون وارد شدن به هیچ مجادله یا معامله سیاسی ادله پرونده سازی های رئیس
جمهور را در اختیار رهبری کنگره ملی آفریقا گذاشت و به عمر سیاسی جانشین
ماندلاپایان داد. جالب است ماندلاکه از حدود 10 سال پیش ریاست جمهوری را
به یکی از نزدیک ترین یاران دوران مبارزه علیه آپارتاید واگذار کرده است
هیچ پیامی را برای وساطت یا پادرمیانی به کنگره ملی آفریقا نفرستاد و حتی
هنگامی که تصمیم کنگره ملی آفریقا برای خلع رئیس جمهور مقتدر آفریقای
جنوبی اعلام شد با سکوت، پیروی از تصمیم ANC را نمایش گذاشت. جالب تر
اینکه تابو امبکی یکباره از صحنه سیاسی محو شد و حتی اعلام نشد وی بیمار
یا خسته است یا تصمیم گرفته روی کتاب ها و مقالات ناتمامش کار کند. تابو
امبکی به دستور حزب در تلویزیون ظاهر شد و استعفای خود را اعلام کرد و
همین. رئیس جمهوری که با یک نطق کوتاه استعفای خود را به 47 میلیون ساکن
فقیر و فلاکت زده آفریقای جنوبی اعلام کرد علاوه بر اینکه از رهبران
مبارزه علیه آپارتاید بود، در واقع یکی از شاخص ترین چهره های آفریقایی
بود که در بسیاری از بحران های این قاره وساطت می کرد. وی با مداخله خود
بحران های ساحل عاج، جمهوری کنگو و بحران تقسیم قدرت در زیمبابوه را به
سرانجام رساند. به رغم موفقیت های بین المللی و منطقه یی او متهم به فساد
سیاسی، پرونده سازی و ترغیب دادستان و دادگستری به تدارک اتهام علیه جاکوب
زوما رقیب سیاسی خود شد. کرس نیکلاس قاضی پرونده یی که اسناد مداخله و
پرونده سازی های تابو امبکی را به ANC ارائه داد، اعلام کرد یک بار و برای
همیشه قصد دارد جریان قدرت سیاسی را در چارچوب قانونی مهار کند و آفریقای
جنوبی را از باندبازی برهاند. اما روند سقوط یکی از سمبل های مقاومت در
آفریقای سیاه به سادگی و یک شبه رخ نداد.از سال 1999 که تابو امبکی با
حدود 100 درصد رای شورای عالی ANC به جای نلسون ماندلابه ریاست جمهوری
آفریقای جنوبی انتخاب شد وی با یک معضل اساسی مواجه بود.معضل اساسی وی این
بود که خود را بیش از آنکه اداره کننده کشور آفریقای جنوبی بداند جانشین
رهبری کاریزما مانند ماندلامی دید. عقده خودماندلابینی تابو امبکی به
تدریج او را در شرایطی قرار داد که دیگران را وادارد بیشتر به او احترام
بگذارند تا با او همکاری کنند. مارک گویسر یکی از کارشناسان امور آفریقای
جنوبی معتقد است امبکی بیش از هر چیز در تلاش بود دیگران سیمای ماندلارا
در عملکرد وی ببینند. اما آنچه عملاً اتفاق افتاد این بود که امبکی معتقد
شد «اگر مردم آن طور که ماندلارا دوست دارند به من عشق نمی ورزند پس حداقل
باید به من احترام بگذارند و اگر به من احترام نمی گذارند حداقل باید از
من حساب ببرند (یعنی از من بترسند). اندیشه خودماندلابینی امبکی زمینه ساز
منزوی شدن بسیاری از نقادان و مخالفان امبکی از صحنه سیاسی شد.» به این
ترتیب، حزب کنگره ملی آفریقا به دو گروه موافقان و مخالفان تابو امبکی
رئیس جمهور تقسیم شد در حالی که رئیس جمهور آفریقا با اداره نابسامانی های
آفریقای جنوبی امکان آن را داشت تا چهره یی کاراتر از ماندلادر سطوح
اجرایی از خود ترسیم کند.یکی از معضلاتی که آفریقای جنوبی با آن مواجه شد
مطرح شدن نقش امبکی در بسیاری از تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آفریقای
جنوبی بود. همین کارشناس بی بی سی معتقد است وی با مداخله در همه امور
حضور خود را در همه تحولات آفریقای جنوبی به نمایش می گذارد، تا حدی که
بسیاری او را متهم می کردند به رغم وجود هیات وزرا و دولتی که در ظاهر
اداره امور را برعهده دارد، عملاً به صورت انفرادی آفریقای جنوبی را اداره
می کند.یکی از مشهورترین اظهارنظرهای تابو امبکی در مورد ریشه های بیماری
ایدز است که موجب عصبانیت مدیران سازمان بهداشت جهانی شد و برای آفریقای
جنوبی فاجعه به بار آورد. وی طی یک اظهارنظر و در شرایطی که آمار ایدز در
آفریقا و به ویژه آفریقای جنوبی به شدت در حال گسترش بود، اعلام کرد
ماجرای ایدز یک توطئه بین المللی است و فکر نمی کند ویروس HIV عامل بیماری
ایدز باشد و شایعه اپیدمی شدن بیماری ایدز و گسترش ویروس HIV ساخته و
پرداخته شرکت های داروسازی است تا محصولات خود را به آفریقا بفروشند.وی
خطاب به مردم آفریقای جنوبی که40 درصد آنان شغلی ندارند و قیمت سوخت و غذا
روزانه افزایش می یابد، گفت تاکنون کسی از اطرافیانش را ندیده است که در
اثر بیماری ایدز مرده باشد. وزیر بهداشت کابینه وی نیز اعلام کرد ترکیبی
از سیر،لیمو ترش، روغن زیتون و سیب زمینی بهترین درمان برای مبتلایان به
ایدز است.پیرو این مجادلات دولت وی اعلام کرد داروی ARV که برای مبارزه با
ایدز در سراسر دنیا تجویز می شود سمی است و توزیع آن ممنوع شد. پس از
افزایش نگران کننده شمار کسانی که در اثر بیماری ایدز جان خود را از دست
دادند و تلاش سازمان های مستقل، داروی ARV بار دیگر از سال 2004 دوباره از
طریق کلینیک های دولتی بین مبتلایان توزیع شد ولی کسی پاسخگوی هزاران
خانواری نبود که در اثر مداخله تابو امبکی در مسائل پزشکی یکی از کسانشان
را در اثر ابتلابه ایدز از دست داده بودند.از حدود یک سال پیش اقبال تابو
امبکی با چالش های مهمی مواجه شده بود. کمتر از یک سال پیش کنگره ملی
آفریقا از انتخاب او به عنوان رهبر کنگره امتناع کرد و جاکوب زوما رقیب او
را به عنوان رهبر حزب برگزید و اکنون او مجبور به ترک پست ریاست جمهوری
آفریقای جنوبی است. مدل رهبری انفرادی امبکی ANC را به دو جناح هواداران و
مخالفان امبکی تبدیل کرده است. کنگره ملی آفریقا برای بیش از حدود یک سال
درگیر بررسی اتهام هایی بود که علیه رقیب امبکی، جاکوب زوما، طراحی شده
بود.بررسی پرونده جاکوب زوما ثابت کرد او در جریان معاملات تسلیحاتی از
شرکت های غرب رشوه دریافت نکرده و پرونده اتهام های اخلاقی علیه وی نیز
پایه و اساسی ندارد.در شرایط فعلی رهبری ANC را زوما برعهده دارد که
مسوولیت شاخه نظامی ANC را داراست. پرونده سیاسی تابو امبکی به احتمال
زیاد برای همیشه بسته شده است، اما یک پرونده سیاسی دیگر در حال گشوده شدن
است.رهبر فعلی ANC جاکوب زوما عملاً هیچ تحصیلات دانشگاهی ندارد و به قول
خودش در خیابان ها آموزش دیده است. زوما رهبری شاخه میلیشیایی زولو را
برعهده دارد که قیام مسلحانه علیه سفیدان آفریقای جنوبی را هدایت کرده
است. بسیاری معتقدند وی فاقد توانایی مدیریت میلیشیایی است که در دوران
مبارزه علیه آپارتاید تحت فرمان او بودند. به این ترتیب با توجه به تقسیم
شدن ANC به دو جناح موافق و مخالف زوما، و اینکه رهبری فعلی و رئیس جمهور
آتی این کشور ثروتمند اما فقیر هیچ تجربه علمی در اداره امور سیاسی و
اقتصادی ندارد، احتمالاً باید منتظر بحران های بیشتری در کشور آفریقای
جنوبی بود.
انتقاد شدید سازمان مجاهدین انقلاب از اوضاع اقتصادی کشور در قطعنامه کنگره دوازدهم بیان شد
![]() |
آنچه امروز کشور با آن مواجه است پیچیده تر شدن مشکلات محصول مدیریت و نوع رویکرد به مدیریت کشور است. رویکردی که نقش و مشارکت نخبگان و فرهیختگان را در اداره امور برنمی تابد، به خرد و اندیشه و نظریات کارشناسی در تصمیم گیری ارج نمی نهد و حاضر نیست نقش و جایگاه خود را ذیل قانون تعریف کند.راهبری اقتصاد کشور باید بر عهده جریانی قرار گیرد که توانایی فکری و عملی تدوین و اجرای خط مشی هایی را داشته باشد که در عین التزام به ارزش های آزادی های فردی و برابری های اجتماعی، مبتنی بر تصویر سازی علمی از واقعیت و متکی بر الگوهای سنجیده شده علمی باشد. خط مشی های اقتصادی کنونی در خدمت تسهیل و تسریع گذار از اندک سالاری به یکه سالاری است. حذف مراکزی که ممکن است به عنوان پشتیبان نیروهای مستقل از هسته اصلی قدرت عمل کنند، یکی از اهداف خط مشی های کنونی است. بنابراین با توجه به این روند انتظار شکل گیری بخش خصوصی رقابتی و کارآفرین انتظاری بیهوده است. همچنین تجربه سه سال اخیر ثابت کرده است مادام که چنین طرحی در سطح مدیریت کلان کشور در دستور کار است ارائه پیشنهاد ها و راهکارها برای بهبود امور، نوعی غفلت یا تغافل از مشکل و مساله اصلی و کوبیدن آب در هاون است. به صراحت باید گفت تنها راه برون رفت از بحران های فراروی کشور و خروج از بن بست های موجود پایان دادن به سیاست اداره کشور توسط افراد ضعیف و ناکارآمد است.سازمان مجاهدین در پایان انتخابات ریاست جمهوری آینده را به مثابه فرصتی مغتنم برای پایان دادن به وضع موجود و گامی مهم در جهت تحقق استراتژی محدود و پاسخگو کردن قدرت ارزیابی کرده و سپس از کاندیداتوری خاتمی حمایت می کند
موج خداحافظی مدیران نفتی
موج خداحافظی مدیران میانی وزارت نفت با فرمان نوذری آغاز شد. وزیر نفت طی
احکام جداگانه یی مدیرعامل جدید شرکت ملی صنایع پتروشیمی، شرکت ملی صادرات
گاز، معاون توسعه منابع انسانی و مدیرکل روابط عمومی وزارت نفت را منصوب
کرد. پس از خداحافظی اجباری قائم مقام وزیر نفت غلامحسین نوذری در حکمی
عادل نژادسلیم را به عنوان مدیرعامل جدید شرکت ملی صنایع پتروشیمی منصوب
کرد. در این حکم پیگیری اجرای اصل 44 قانون اساسی با استفاده از مزیت های
نسبی و رقابتی جمهوری اسلامی، تعامل با سرمایه گذاران داخلی و خارجی و به
گردش در آوردن چرخ پتروشیمی، بهره گیری از توانایی نیروهای مومن و متعهد
به منظور اجرای طرح ها و پروژه ها و استفاده از ظرفیت های موجود شرکت از
وظایف اصلی وی تعریف شده است. پیش از این غلامحسین نجابت مدیریت شرکت ملی
صنایع پتروشیمی را برعهده داشت. نوذری همچنین در حکم دیگری سید رضا کسایی
زاده را به عنوان مدیرعامل جدید شرکت ملی صادرات گاز ایران منصوب کرد. پیش
از این وی مدیرعامل شرکت ملی گاز بود و نصرت الله سیفی در این مسوولیت
حضور داشت. وزیر نفت همچنین محمدصادق بخشیان را به عنوان معاون خود در
امور توسعه منابع انسانی و پژوهش منصوب کرد. وزیر نفت همچنین در حکمی سید
ضیاءالدین نورالدینی را به عنوان مدیرکل جدید روابط عمومی وزارت نفت منصوب
کرد. مدیرکل جدید روابط عمومی وزارت نفت پیش از این عضو گروه مشاوران جوان
ریاست جمهوری، مشاور مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری و اخیراً نیز
مشاور سیف الله جشن ساز بوده است. نوذری در حکم خود از نورالدینی خواست
برای معرفی صحیح و مناسب صنعت نفت برنامه ریزی کرده و در جهت شناساندن
جایگاه و نقش صنعت نفت به عنوان سرمایه ملی در توسعه صنعتی و اقتصادی کشور
حرکت کند. نورالدینی متولد 1357 و دارای لیسانس فلسفه است. به گزارش اداره
کل روابط عمومی وزارت نفت، رجبعلی خانچی نیز به سمت مدیرکل بازرسی و
رسیدگی به شکایات منصوب شد.