فلسفه جهانی اُرُدیسم  The Philosophy of Orodism

فلسفه جهانی اُرُدیسم The Philosophy of Orodism

بازتاب فلسفه اردیسم در سطح جهان Reaction of the World to the ORODISM Philosophy
فلسفه جهانی اُرُدیسم  The Philosophy of Orodism

فلسفه جهانی اُرُدیسم The Philosophy of Orodism

بازتاب فلسفه اردیسم در سطح جهان Reaction of the World to the ORODISM Philosophy

روباتی که ژاپنی ها را به چالش کشید

روبات انسان نمای چینی در نمایشگاه چونگ کینگ با به چالش کشیدن روبات های مشابه ژاپنی شگفتی بازدیدکنندگان را برانگیخت.

سال ها است که واژه روبات همواره تداعی گر سرزمین آفتاب تابان است به ویژه ساخت روبات های انسان نمایی که ظاهری بسیار شبیه به ظاهر انسان دارند و قادرند حالات چهره یک انسان واقعی را تقلید کنند در تخصص ژاپنی ها بوده است.

اکنون به نظر می رسد که چینی ها در تلاشند در این عرصه به رقابت با ژاپنی ها بپردازند. در این راستا، در نمایشگاه روباتیک «چونگ کینگ» از نمونه آزمایشی یک روبات انسان نمای چینی رونمایی شد که به خاطر شباهت بالایی که به انسان دارد توانست شگفتی بازدیدکنندگان را برانگیزد.

نمایشگاه روباتیک چونگ کینگ از سوم دسامبر در شهر «لیانگ جیانگ» واقع در «چونگ کینگ» چین آغاز به کار کرده است.

در این نمایشگاه صدها روبات پیشرفته در چهار مقوله صنعت، خدمات، پزشکی و سرگرمی به نمایش گذاشته شده اند.

ارزش تولید روبات ها در منطقه «چونگ کینگ» که با عنوان پایتخت روباتیک چین شناخته می شود تا سال 2015 به 23.4 میلیارد دلار خواهد رسید.


گامی ‌بلند به سوی حیات فرا زمینی

داستان سیاره‌های فراخورشیدی هر روز به فصل‌های هیجان‌انگیزتری می‌رسد
گامی ‌بلند به سوی حیات فرا زمینی

آیا زمین دردانه جهان عظیمی است که در آن زندگی می‌کنیم؟ آیا جهان پهناور ما با چنان عرض و طولی که در تصور نمی‌آید، تنها در سیاره فیروزه‌ای ماست که شرایط زیستن را پنهان کرده است؟ آیا در سراسر دشت بی‌پایان ستاره‌ها واحه دیگری برای زیستن یافت نمی‌شود؟ آیا ما تنها هوشمندان و جانداران عرصه بی‌پایان گیتی هستیم؟

در طول تاریخ تنها دانشمندان نبوده‌اند که سعی می‌کرده‌اند به این پرسش‌ها پاسخ دهند. فلاسفه و متفکران هر بار که به انسان و جهان او اندیشیده‌اند با این سوال روبه‌رو شده‌اند. آیا سیاره ما تنها مهد حیات در جهان و انسان تنها موجود هوشمند کائنات است؟ رساله‌های فلسفی و عرفانی فراوانی در این باب نوشته شده است، اما سوال هنوز باقی است، اما اینک در آخرین دهه قرن 14 خورشیدی، انسان به جایگاهی رسیده که این بار با ابزار علم به تلاش برای پاسخ به این پرسش برآمده است.

در چند دهه اخیر برای پاسخ دادن به این پرسش گام‌های متعددی برداشته شده و البته راه‌های متفاوتی پیموده شده است. یک راه برای پیدا کردن نشانه‌های زندگی، جستجوی خانه به خانه است. این‌که به گوشه و کنار جهان سر بزنیم و خود یا ابزارهای دقیقمان را به آنجا بفرستیم تا آزمایش‌های دقیقی را به انجام برسانند و نتیجه را برای ما ارسال کنند. شاید بتوانیم به این طریق ردی و نشانه‌ای از حیات پیدا کنیم. این راه شاید یکی از مطمئن‌ترین راه‌ها برای جستجوی حیات باشد، اما متاسفانه چندان امکان‌پذیر نیست و علت آن هم پهناوری جهان ماست. ما تاکنون، سفاین و کاوشگرهای فراوانی به ماه، مریخ، زهره، اقمار مشتری و زحل اعزام کرده‌ایم اینک کاوشگری در راه رسیدن به سیاره کوتوله پلوتو است و پیشقراول کاروان فضایی بشر پس از قریب به 25 سال سفر تازه به 18 میلیارد کیلومتری خورشید رسیده است. جایی که هنوز قلمرو خورشید ما به شمار می‌رود. اگر این سفینه بخواهد به نزدیک‌ترین ستاره همسایه ما که تنها در فاصله 4 سال نوری از ما فاصله دارد، برسد با سرعتی که دارد باید چند هزار سال دیگر در راه باشد. حال در نظر بگیرید وسعت جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. قطر کهکشان ما حدود 100 هزار سال نوری است و این کهکشان در بردارنده بیش از 200 میلیارد ستاره است. این کهکشان یکی از میلیاردها کهکشان شناخته شده جهان است و برای بررسی از نزدیک همه نقاط جهان شاید به زمانی بیش از سن کل جهان و هزینه‌ای بیشتر از تمام امکانات مالی بالقوه سیاره زمین نیاز است.

جستجوها ادامه دارد

به یاد داشته باشید که جستجو در منظومه شمسی خود ما هنوز کامل نشده است. راستش را بخواهید ما هنوز زمین خودمان را هم کامل جستجو نکرده‌ایم. هنوز مریخ ممکن است نوعی حیات ابتدایی نامکشوف در دل خود داشته باشد یا اروپا، قمر شگفت‌انگیز مشتری یا انسلادوس در مداری به دور زحل شاید ما را به دیدار حیاتی متفاوت در منظومه خودمان راهنمایی کند.

یکی از راه‌های دیگر این است، به جای این که مستقیما به دنبال حیات بگردیم به دنبال ظروفی بگردیم که در آنها حیات ـ حداقل به شکلی که ما می‌شناسیم ـ بتواند رشد کند. می‌دانیم روی زمین حیات وجود دارد پس اگر جای دیگری در کیهان باشد که به سیاره ما شبیه باشد احتمال وجود حیات در آن وجود دارد، البته این به معنی آن نخواهد بود، اگر چنین سیاره‌ای را یافتیم وجود حیات در آن قطعی است، اما شانس بیشتری نسبت به نقاط دیگر کیهان دارد.

اما زمین در منظومه شمسی چه ویژگی‌های منحصر به فردی دارد که می‌توانیم آن ویژگی‌ها را در دوردست‌ها نیز مورد بررسی قرار دهیم؟ زمین سیاره‌ای زنده است، روی آن آب مایع وجود دارد که شاید یکی از الزام‌ها یا حداقل تقویت‌کننده‌های اساسی شانس وجود حیات باشد. چرخه‌های آب و هوایی روی آن فعال هستند و این به خاطر وجود جو مناسب این سیاره است. جوی که نه آنچنان غلیظ است که فشار خردکننده‌اش و اثر گلخانه‌ای‌اش جهنمی مانند سطح سیاره زهره را ایجاد کند و نه آنچنان ضعیف و رقیق مانند مریخ امروز، ماه یا عطارد که هر موجود زنده‌ای در مقابل تابش‌های کیهانی و شرایط اقلیمی آن تاب مقاومت را از دست بدهد.

یکی از دلایلی که زمین توانسته جو متعادلی داشته باشد و در عین حال از وجود آب روی خود حمایت کند به دلیل فاصله‌ای است که از ستاره مادرش دارد. اگر زمین اندکی از آنچه هست به خورشید نزدیک‌تر می‌بود دمای آن به حدی افزایش پیدا می‌کرد که گازهای تشکیل‌دهنده جو آن فرار می‌کردند و دمای سطح سیاره افزایش می‌یافت و آب مایع نمی‌توانست روی آن باقی بماند و شرایطی مانند سیاره عطارد برای آن ایجاد می‌شد. از سوی دیگر اگر زمین دورتر از مکان کنونی‌اش به دور خورشید بود، انرژی دریافتی از خورشید توسط این سیاره کاهش می‌یافت و منابع آبی در صورت وجود یخ می‌زدند و سرمای بیش از حد امکان شکل‌گیری حیات را به زمین نمی‌داد. به همین دلیل زمین دقیقا در جای درستی قرار گرفته است. منطقه‌ای که اخترشناسان به آن کمربند حیات ستاره‌ای می‌گویند. این کمربند به منطقه‌ای در اطراف یک ستاره گفته می‌شود که دما در آن به گونه‌ای است که سیاره می‌تواند جو خود را حفظ کند، آب مایع را بر سطح خود نگاه دارد و از وجود حیات، به شکلی که امروزه می‌شناسیم محافظت کند. تکرار این نکته مفید است که قرار گرفتن یک سیاره در کمربند حیات نه شرط لازم برای شکل‌گیری حیات است و نه شرط کافی. زهره در لبه همین کمربند حیات قرار دارد ولی به دلیل وجود گازهای گلخانه‌ای و جو غلیظش تنوره‌ای گرم و سوزان با باران‌های اسیدی را پدید آورده که تکامل حیات حتی برای جان سخت‌ترین گونه‌ها نیز دشوار است. از سوی دیگر قمر اروپا که این روزها از آن به یکی از شانس‌های وجود حیات در منظومه شمسی و در اعماق اقیانوس‌های یخ‌زده‌اش نام می‌برند، بسیار دورتر از این ناحیه و در اطراف سیاره مشتری است. حضور یک سیاره در این کمربند، فقط شانس وجود حیات و امکان پیدایش آن را افزایش می‌دهد. ضمن این که وقتی به سراغ سیاره‌های بسیار دور دست می‌رویم شاید نتوانیم جزئیات سطح و جو آنها را بررسی کنیم، اما می‌توانیم ببینیم که آیا در چنین فضایی قرار دارند و می‌توانند نامزد مناسبی برای یک سیاره زیست‌پذیر باشند یا نه؟

و این کاری است که فضاپیمای کپلر انجام داد و در هفته گذشته موفق شد یکی از روزهای تاریخی دانش سیاره‌شناسی و علوم فضایی را به نام خود ثبت کند. فضاپیمای کپلر یک تلسکوپ فضایی با میدان دید باز است که به طور منظم از 150 هزار ستاره موجود در میدان دیدش ـ که در طول ماموریت ثابت باقی می‌ماند ـ‌ نورسنجی می‌کند. اگر اینقدر خوش‌شانس باشیم که در اطراف این ستاره‌ها سیاره‌ای در حال گردش باشد و مدارش بر خط دید ما منطبق باشد آن گاه هر بار که سیاره از مقابل ستاره مادرش عبور می‌کند افتی در میزان تابش آن ایجاد می‌شود. به این ترتیب می‌توان با بررسی منحنی نوری ستاره‌ها متوجه حضور یک سیاره در اطراف آن شد و مشخصاتی از آن را به دست آورد.

پله پله تا کشف حیات در سیاره‌ای دیگر

کپلر تاکنون تعداد بسیار زیادی از سیارات فراخورشیدی را با این روش پیدا کرده است، اما آنچه اتفاق هفته گذشته را متمایز می‌کرد تشخیص نوع خاصی از سیاره‌ها بود. در ماه فوریه کپلر 54 جرم را تفکیک کرد که احتمال می‌رفت سیارات فراخورشیدی باشند که در کمربند حیات ستاره مادرشان قرار دارد، اما برای تایید این حدس‌ها دانشمندان باید منتظر تکرار تناوب سیاره‌ها و گذر مجددشان از مقابل ستاره خود می‌ماندند. سرانجام هفته گذشته دانشمندان اعلام کردند موفق شدند تایید لازم برای اولین عضو این فهرست را به دست آورند. سیاره‌ای که کپلر 22 ـ ب نامیده شده است در فاصله 600 سال نوری از زمین قرار دارد. ستاره‌ای که این سیاره به دور آن می‌گردد تقریبا مشابه ستاره ما خورشید است. بررسی‌ها نشان داد این سیاره هر 290 روز یک بار به دور ستاره مادرش می‌چرخد و محاسبه مدار آن مشخص کرد که این سیاره درون منطقه کمربند حیات ستاره قرار دارد.

این اولین باری است که وجود سیاره‌ای در کمربند حیات یک ستاره تایید می‌شود، اما هنوز گام‌های زیاد دیگری باید برداشته شود. هنوز خیلی زود است که نام این سیاره را همزاد یا مشابه زمین بگذاریم و خود را آماده دیدن موجودات فضایی هوشمند دیگری کنیم. شعاع این سیاره 4/2 برابر شعاع زمین است و بررسی‌های فعلی هنوز مشخص نکرده‌اند که آیا کپلر 22 ـ ب، سیاره‌ای سنگی مانند زمین است یا سیاره‌ای گازی مانند مشتری است. هنوز تا تایید این‌که این سیاره که ابعاد یک ابَر زمین را دارد زمین مانند است یا نه فاصله داریم، ولی نکته مهم این است که کمتر از 2 دهه پس از کشف نخستین سیاره فراخورشیدی می‌گذرد و حالا سیاره‌ای در کمربند حیات یک ستاره دیگر کشف شده است.

کشف این سیارات البته فقط ما را گامی به پیدا کردن حیات نزدیک می‌کند. برای دانشمندان علاوه بر آن سوال اصلی درباره حیات این نکته بسیار مهم است که به درک کاملی از تحول سیارات و چگونگی آغاز و پایانشان دست پیدا کنند. این بررسی به آنها کمک می‌کند تا نسبت به فرآیند تحول زمین و منظومه شمسی خود ما نیز درک بهتری پیدا کنند.

داستان سیاره‌های فراخورشیدی هر روز، به فصل‌های هیجان‌انگیزتری می‌رسد و پله‌پله انسان را برای روزی آماده می‌کند که با سیاره‌ای که میزبان گونه دیگری از حیات است مواجه شویم. کسی چه می‌داند شاید پیش از آن که نسل انسان منقرض شود این شانس را پیدا کنیم که بتوانیم موجودات هوشمند دیگری را در گوشه‌ای دیگر از جهان شناسایی کنیم. چنان روزی نه‌تنها مهم‌ترین روز تاریخ بشر که شاید مهم‌ترین روز در تاریخ تمدن نو یافته نیز خواهد بود.

سیاره‌ای که در کمربند حیات یک ستاره زندگی می‌کند

سیاره‌ای که کپلر 22 ـ ب نامیده شده است در فاصله 600 سال نوری از زمین قرار دارد. ستاره‌ای که این سیاره به دور آن می‌گردد تقریبا مشابه ستاره ما خورشید است. بررسی‌ها نشان داد این سیاره هر 290 روز یک بار به دور ستاره مادرش می‌چرخد و محاسبه مدار آن مشخص کرد که این سیاره درون منطقه کمربند حیات ستاره خود قرار دارد.

کمر بند حیات ، محدو ده ای در اطراف یک ستاره است که شرایط لازم را برای وجود و بقای حیات از نوعــی که ما می شناسیم فراهم می آورد .

پوریا ناظمی / جام‌جم


البته این موضوع ما را به یاد نظریه جهان دیگر حکیم ارد بزرگ می اندازد حکیم ارد بزرگ در قالب داستان کوتاهی سالها قبل گفته است  :


سالها می گذرد درختان بارها و بارها بارور می شوند ، کیهان شناسان ایرانزمین از هرپاسب * (سیاره) دوری سخن می گویند ، آنرا تازه یافته اند و نام زیبای “آزادی” را بر آن نهاده اند .
هرپاسب “آزادی” در آن سوی کهکشان سو سو می زند .
باید آن را دید
باید به راز هرپاسب آزادی پی برد
آیا آن نیز همانند زمین است ؟
آیا موجودات زنده ایی در آن زیست می کنند ؟
هرپاسبی که گفته می شود صدها برابر زمین است .
دانشمندان “کیهان پیمایی” ساخته اند که شتاب آن چندین برابر پرش نور است .
“پری” دختری ایرانیست که چشم همه به اوست .
پدر و مادر خویش را در کودکی از دست داده است او دانش پژوهی نامدار در دانش کیهان شناسی است .
او خواهد رفت برای آنکه با پیامی نو باز گردد .
دختری تیزهوش و نجیب همانند همه دختران ایرانزمین .
در نخستین روز بهار در پایگاه کیهانشناسی ایرانزمین صدها دانشمند گرد هم آمده اند آنها اخترشناسان و کارشناسان کارکشته ای هستند که می خواهند نگینی از ایرانزمین را به جایی دور بفرستند به آن سوی کهکشان .
کیهان شناس سالخورده ایی که پری را برای این کار بزرگ برگزیده به او می گوید : چهار سال زمان می برد تا به هرپاسب آزادی برسی و بازگردی ، پس تو چهار سال از زمین دور خواهی بود آنگاه که باز می گردی 21 ساله شده ایی ، اما برای ما که در زمین هستیم این زمان 1000 سال خواهد بود پس ما زنده نیستیم تا به پیشوازت بیاییم ، نسل های پس از ما به پیشوازت خواهند آمد و از اندوخته دانشت بهره خواهند گرفت .
و اینچنین ، زمانی نمی گذرد که کیهان پیما به پرواز در می آید و به آنی هزاران کیلومتر از زمین دور می شود .
دو سال می گذرد کیهان پیما در آستانه نشستن بر روی هرپاسب آزادیست ، پری شهر های بسیاری می بیند کیهان پیما را در کنار یکی از این شهرها فرود می آورد . دستگاه ها نشان می دهند که این هرپاسب هم همانند زمین دارای هوا و کشش همگن است همه چیز همانند زمین است ، از کیهان پیما پیاده می شود . احساس می کند بر روی زمین گام بر می دارد از بالای دیواری پهن و کوتاه که با خشت های خام ساخته شده است مردمی را می بیند که به هر سو روانند . همه آنها تن پوشی به رنگ خردلی بر تن دارند تن پوشی که از سر تا به پا کشیده شده است . پوشش همه همانند هم است .
مرد جوانی به سوی پری می آید و به زبان و گویشی ناآشنا با او سخن می گوید پری از دیوار پایین می آید . مرد دست پری را می گیرد و دست دیگر خود را در برابر پری بالا و پایین می آورد ناگاه در پس دست مرد ، پرده ایی باز می شود همانند پرده سینما که در درون آن می توان چیزهای زیادی دید ناگاه پری پدر و مادر خویش را می بیند ، می خندد ، مرد جوان دست پری را رها می کند و پری به درون پرده پرتاب می شود و خویش را در برابر پدر و مادرش می بیند آنها پری را در آغوش می کشند و می گویند : دختر زیبایمان به ما پیوستی ؟
پری می گوید : اینجا کجاست ؟
پدر و مادر پری می گویند : اینجا زمین است .
پری می گوید : نه اینجا زمین نیست من آمده ام به هرپاسب آزادی شما اینجا چکار می کنید ؟
پدر می گوید : دخترم همه ما هنگامی که اینجا آمدیم همین اندیشه را داشتیم .
پری می گوید : شما سالها پیش درگذشته اید ! اما من نمرده ام !
مادر می گوید : هیچ مرگی در کار نیست دخترم بخند و شاد باش که به هم رسیدیم . آنزمان در کتاب سرخ خوانده بودیم که “ارد بزرگ” گفته است : جهان را آغاز و انجامی نیست آنچه هست دگرگونی در گیتی است . زمان و مکان صفر برای آغاز گیتی وجود ندارد همان گونه که شماره ایی برای انتهای آن نیست . ما دگرگونی در درون گیتی را زایش و مرگ می نامیم . ما بخشی از دگرگونی در گیتی هستیم دگرگونی که در نهان خود پویش و رشد را دنبال می کند بروز آینده ما بسیار فربه تر از امروز ما خواهد بود ، ما در درون گیتی در حال پرتاب شدن هستیم . پرتاب به سوی جایی و مکانی و نمایی که هیچ چیز از آن نمی دانیم همان گونه که در کودکی از این جهان هیچ نمی دانستیم . میدان دید ما با تمام فراخنایی خود می تواند همچون شبنمی کوچک باشد بر جهانی بسیار بزرگتر از آنچه ما امروز از گیتی در سر می پرورانیم پس گیتی بی آغاز و بی پایان است .
پری می گوید : به حرفهایم گوش کنید و برای آنها آنچه را رخ داده است می گوید .
پدر پری می گوید : بگذار برویم به سوی همان کیهان شناس پیری که تو را به این سفر فرستاده است ، به او فکر کن ، پدر و مادر پری دو دست او را می گیرند و پدر دستش را همانند همان مرد جوان بالا و پایین می آورد پرده ایی باز می شود پری لبخند می زند و هر سه در برابر کیهان شناس پیر قرار می گیرند .
پیرمرد دستان پری را می گیرد و می خندد و می گوید چه جوان برگشتی زمین ؟ چه شد ؟ چه حادثه ایی برایت رخ داد ؟
پری جریان را باز می گوید .
پیر مرد می گوید : یعنی هرپاسب آزادی همین جاست ؟! شگفت آور است ، آه آری همه ما هنگامی که اینجا می رسیم سرمای بسیاری وجودمان را فرا گرفته است همه ما می اندیشیم دوباره از آسمان به زمین باز گشته ایم .
پیرمرد سکوت می کند و ادامه می دهد : به آسمان بنگر

شگفت آور است آسمان نور باران است
پیر مرد می گوید : همه این نورها آدمیانی هستند در حال فرود آمدن .
سکوت می کند و با پریشانی به پری می گوید تو باید شتاب کنی و بازگردی ، چون در برنامه ریزی ما برای کیهان پیما تنها 24 ساعت دیرکرد پیش بینی شده است و اگر این زمان بگذرد و به زمین نرسی کیهان پیما خودکار خاموش می شود و اینگونه زحمات همه ما بی نتیجه خواهد ماند .

پری دست استادش را می بوسد پدر و مادرش را در آغوش می گیرد و می گرید و در بین شیون هایش از سختی های دوری از آنها می گوید .
پدر مادر دستان پری را می گیرند و می گویند به کیهان پیما فکر کن و از همان پرده به آنی کیهان پیما را می یابند .
پدر و مادر با چشمان لبریز از اشک دختر خویش را بدرود می گویند .

دو سال دیگر بر پری می گذرد و در سپیده دم نخستین روز بهار مردم ایرانزمین جشن بازگشت فرزند خویش را برگزار می کنند . آری پری باز گشته است و چه بازگشت سخت و غم انگیزی . هنگامی که پری از پلکان کیهان پیما پایین می آید با خود می گوید کاش پدر و مادر خویش را باز گردانده بودم !…




"معترض" شخصیت سال تایم شد

در انتخابی بی سابقه

هفته‌نامه تایم آمریکا در تصمیمی منحصر به فرد برخلاف سال‌های گذشته فرد خاصی را به عنوان شخصیت سال انتخاب نکرد و لقب چهره سال 2011 را به پاس انقلاب‌های مردمی منطقه و جهان به "معترضان" اختصاص داد.

هفته‌نامه تایم آمریکا که هر ساله شخصیتی را به عنوان شخصیت سال انتخاب می‌کند امسال به پاس بیداری اسلامی و تظاهرات مردمی در کشورهای مختلف خاورمیانه و شمال آفریقا که بعدها به کشورهای اروپایی، آمریکا (جنبش تسخیر وال استریت)، انگلستان و دیگر کشورهای جهان کشیده شد،شخصیت سال را به "معترض" اختصاص داد.

هفته نامه تایم در حالی "معترض" (Protester) را به عنوان شخصیت سال 2011 انتخاب کرده که سال گذشته "مارک زوکربرگ" موسس فیس‌بوک را به عنوان شخصیت سال انتخاب کرده بود.

خاطرنشان می شود قیام‌های منطقه که بعدها به کل جهان سرایت کرد با خودسوزی "محمد بوعزیزی" جوان تونسی آغاز شد که طی 27 روز رژیم 27 ساله بن علی را ساقط کرد.

تیم فوتبال ابومسلم

متاسفانه عده ایی آدم غیر کارشناس سعی در تحمیل خواست غیر منطقی خود جهت تغییر نام تیم فوتبال ابومسلم خراسان را بر مدیران این تیم 40 ساله دارند . ابومسلم برگرفته از نام سرباز شجاع ایران "ابومسلم خراسانی" است .

 



حکیم ارد بزرگ در کتاب سرخ ، فرگرد سرآمدان می گوید :
« ابومسلم خراسانی نماد برافراشته آزادگی ایرانیان است او بندهای دشمنان ایران را پاره کرد و خون گرمی شد در رگهای سرد کشورمان ، خونی که تا ابد در دل این کشور خواهد جوشید و هر زنجیری را پاره خواهد نمود »

با این وجود چند روزی است عده ایی با برچسب های واهی سعی در مخدوش کردن این نماد ایرانی را دارند نمادی که در دل مردم کشورمان و بخصوص خراسانی ها جا دارد و عجیب آنکه مخالفتشان را تا جایی پیش برده اند که تیم محبوب و مردمی ابومسلم را تهدید به حذف از جریان مسابقات فوتبال نموده اند تیمی که بیش از چهل سال از قدمت آن می گذرد .

در مورد ابومسلم خراسانی باید گفت او یک ایرانی میهن پرست بود چنانچه می خوانیم : ابو جعفر منصور دومین خلیفه عباسی آنگاه که دید محبوبیت ابومسلم بمراتب از او که خلیفه است در بین تبار ایرانیان بیشتر است تصمیم به قتل او گرفت برای اینکار به حیله های بسیاری متوسل شد تا ابومسلم را برای اجرای نقشه شوم خویش به دستگاه خلافت بکشد .
روزی که منصور پلید همچون خفاشی خونخوار قهرمان ایرانیان ، ابومسلم خراسانی را با سربازان سیاه دل خویش دور از دسترس ایرانیان و بخصوص خراسانیان به قتل رساند نبض ایران ایستاده بود .
آنگاه که پیکر شهید سرخ ایران را از دستگاه خلیفه به بیرون کشیدند منصور دید بر روی زمین گردنبندی از پوست آهو افتاده آن را باز کرد و در آن بر پوسته یی نازک به زبان پهلوی خطوطی دید دانشمندان دربار منصور متن را ترجمه کردند :
« سرباز ایران ابومسلم خراسانی »
ایرانیان از همان روز تصمیم به نابودی دودمان جور و ستم عباسیان را گرفتند کسانی همچون سنباد اسحاق ترک مقنع و بابک خرم دین پرچم انتقام خون ابومسلم را بر دست داشتند و در نهایت به تدبیر مرد جاودانه ایران خواجه نصیرالدین توسی سلسله عباسیان با خواری و خفت تمام به پایان رسید

 و در جایی دیگر می خوانیم :

آسمان روستای «ماخان» شهر مرو ، شهاب باران بود مردم حیرت زده به آسمان می نگریستند در سیاهی شب شعله های آتشین آسمان را پاره پاره می ساختند . ریش سفیدان در دفتر روزگار سپری شده خویش چنین حالتی را به یاد نداشتند به گیو پیر ( خان و ریش سفید روستا ) خبر دادند فرزندی بدنیا آمده بی مانند .
گیو به آن خانه در آمد و بازوی کودک را دید که سه نگار مادری داشت یکی به شکل ستاره و دیگر دو حلال ماه  .
رویش را به آسمان نموده و خداوند را سپاس گفت که چنین کودکی در آن شب زیبا در آن روستا پا به جهان نهاده است گیو پیر با چشمان پر اشک به پدر کودک گفت این شکوفه زیبا دستگاه جور تازیان را به دو نیم نموده و با لشکری سیاه همچون شب قیرگون امشب آسمان تیره ایران را همانند این شهاب سنگها روشن خواهد نمود .
نام آن کودک ابومسلم خراسانی بود .
ابومسلم خراسانی دودمان ستمگر بنی امیه را از اریکه قدرت به زیر کشید . عظمت کار ابومسلم خراسانی را وقتی بهتر خواهیم فهمید که بدانیم هم او  دستور داد صد هزار تن و بقولی دیگر ششصد هزار تن از تازیان بنی امیه گردن زده شوند . و بدینوسیله انتقام ملت ایران را از دستگاه ظلم آنان گرفت .  

زندگینامه ابومسلم خراسانی :

چنانکه در تاریخ نهضت های ملی ایرانیان دیده ایم ملت ایران برای رهایی از قید اسارت تازیان از راههای مختلف استفاده کرد که یکی از آنها طریق جنگ و عصیان و دیگری ادبیات بود. ابو مسلم از جمله کسانی است که در عین توجه به ملیت، درحالیکه قیام او برای تحکیم مبانی ملیت و استقلال ایران مفید و موثر بود از طریق مذهب استفاده برد و با تقویت یکی از مذاهب اسلامی یعنی تشیع بر ضد خلفای اموی که از مخالفین جدی شیعه بوده اند، قیام کرد و آنان را از میان برد تا سرانجام مخالفین جدی ایران و ایرانیان و طرفداران سیادت نژادی عرب یعنی بنی امیه را برانداخت و حکومت را بدست ایرانیان داد.


زادگاه ابو مسلم خراسانی روستای « ماخوان» مرو است. ضمناً باید دانست که درایرانی بودن ابو مسلم تردیدی نیست زیرا پدر او اصلاً ونداد هرمز ( بنداد هرمز) نام داشت و پس از آنکه قبول اسلام کرد به مسلم موسوم گردید.


آنگاه که نوزده ساله بود  ابراهیم امام او را برای اداره خراسان برگزید از جمله سفارش های ابراهیم به ابومسلم آن بود که: « اگر بتوانی در خراسان هیچکس را که به عربی تکلم کند باقی مگذار.» و ازاین فرمان به خوبی معلوم می شود که بنی عباس پیشرفت خود را تنها در جانبداری از ایرانیان می دانسته اند و ابو مسلم نیز در عین تظاهر به تشیع خالی از تعصب ملی نبود.

در این مدت دعوت شیعه بنی عباس مخفیانه انجام می شد اما در سال 129 هجری هنگامیکه ابو مسلم همراه با هفتاد تن از روسای شیعه عازم مکه بود در کومش ( نام قدیم ناحیه سمنان و دامغان) نامه ای از ابراهیم دریافت کرد که فرمان ان نامه چنین بود:« از هر کجا که نامه را یافتی بازگرد و به دعوت آشکار شیعه آل عباس بپرداز.» از این رو ابومسلم به زادگاه خویش بازگشت و روسای آل عباس را نیز به زادگاه خود در مرو آورد و پس از راهنمایی به طالقان و خوارزم و تخارستان و اطراف بلخ فرستاد تا دعوت خود را آشکار سازند.

در این زمان ابو مسلم نامه ای به نصر بن سیار عامل بنی امیه در خراسان نوشت و او را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت کرد اما نصر هجده ماه پس از قیام ابو مسلم سپاهی به سرداری یکی از اطرافیان خود به نام «یزید» برای جنگ با ابو مسلم فرستاد و این سردار در جنگ با سپاه ابو مسلم اسیر شد و سپاهیان نصر گریختند.

ابومسلم خلاف معمول نسبت به این اسیر نیکی کرد و در مداوای جراحات وی کوشید. هنگامی که یزید از نزد ابو مسلم می رفت، سردار خراسان گفت: بازگشت این مرد باعث خواهد شد که مردان پرهیزکار نزد ما آیند، زیرا دشمنان ما، ما را بت پرست و خون ریز و معترض به مال و جان مردم معرفی کرده اند و بیان مشاهدات این مرد ما را از این تهمتها بر کنار خواهد داشت. و به این ترتیب نخستین جنگ ابو مسلم با عمال بنی امیه علاوه بر فتح ظاهری منجر به پیروزی بزرگی از لحاظ معنوی برای وی گشت.

موضوع مهمی که در آن هنگام در خراسان جلب نظر می کرد اختلافات شدید میان قبایل عرب بخصوص مخالفت‌های سخت میان نصر بن سیار و سردسته فرقه یماینین معروف به «کرمانی» بود. ابو مسلم چون دشمنی و سرگرمی شدید این دو فرقه را دید و همواره بدنبال فرصتی برای گرفتن انتقام از خونخواران متجاوز عرب را در سر داشت به فکر افتاد که از طرفی بر شدت دشمنی این دو دسته نسبت به یکدیگر بیفزاید و از طرفی از یک دسته بر ضد دسته دیگر استفاده کند و چون یکی را از میان برد دیگری را نیز از پای در آورد. به همین منظور شروع به نوشتن نامه هایی به هر دو طرف کرد. مثلاً نامه ای به کرمانی نوشت و در ان از نصر بن سیار به نیکی یاد می کرد و به پیک خود دستور می داد که از راه سکونت قبایل طرفدار نصر بگذرد و طوری رفتار کند که آنها او را دستگیر کنند و نامه را بخوانند و همین کار را نسبت به طرف دیگر انجام می داد. نتیجه این کار این شد که هر دو طرف دوستار وی گردیدند.

از طرف دیگر ابو مسلم در حالیکه مردمان شهرهای مختلف نزدیک زادگاهش مانند نسا و ابیورد و مرو رود را با خود همراه کرده بود تصمیم گرفت که در جنگ نصربن سیار و کرمانی شرکت نماید و از یکی برای ضعیف ساختن دیگری استفاده کند. کرمانی در این جنگ به حیله نصر از بین رفت و ابو مسلم بر آن شد تا با پسر کرمانی یعنی علی برای خونخواهی پدرش هم دست شود تا بیش از پیش باعث ضعیف ساختن حاکم دولت اموی در خراسان گردد. مبارزه شدید حاکم اموی خراسان با ابو مسلم از همین هنگام آغاز شد و نصر بن سیار برای مبارزه با سردار جوان ایرانی از دستگاه خلافت در دمشق تقاضای کمک کرد اما مروان خلیفه اموی به علت گرفتاری انقلابات در شام نصر را از فرستادن نیروی کمکی مایوس کرد.

این حوادث و مشکلات امویان. فرصت نیکی برای ابو مسلم در تحکیم مبانی نیات خویش و تشدید اشکالات بنی امیه در خراسان به وجود آورد و او را چنان مقتدر ساخت که بسیاری از مردم خراسان گروه گروه به او ابراز وفاداری نمودند . نصر چون از این امر آگاهی یافت پیکی به نزد مخالفین خود مانند پسر کرمانی و شیبان خارجی فرستاد . آنها را به اتحاد در مقابل دشمن مشترک یعنی ابو مسلم فرا خواند.

اگر این اتحاد صورت می گرفت فتح ابو مسلم و غلبه ایرانیان غیر ممکن بود اما سردار جوان ایرانی به سرعت در صدد جبران این حوادث بر آمد و علی بن کرمانی و شیبان را با تحریک انان به خونخواهی کرمانی از قبول پیشنهاد نصر بن سیار باز داشت. از این هنگام تا آغاز سال 130 هجری ابو مسلم همواره مشغول ایجاد تفرقه بین قبایل عرب بود به طوریکه با این سیاست ابو مسلم قبایل عرب به دو دسته تقسیم شدند: گروهی طرفدار علی بن کرمانی و دسته ای دیگر به نام مضریین جانب نصر بن سیار را گرفتند و کار اختلاف این دو گروه به جایی کشید که هریک به فکر استمداد از ابو مسلم بر ضد طرف دیگر افتادند و به این منظور منتخبینی نزد ابو مسلم فرستادند. ابو مسلم پیش از دادن پاسخ صریح به منتخبین. با سران سپاه خود صحبت کرد و به آنان تعلیم داد که هنگامی که من بعنوان مشورت از شما سوال کردم همگی جانب علی بن کرمانی را بگیرید زیرا اگر به به نصر یاری کنیم حکومت اموی را تقویت کرده ایم. پس از این امر ابو مسلم علی بن کرمانی را به جنگ با نصر تحریک کرد و هنگامی که علی و نصر در مرو سرگرم مبارزه بودند او با سپاهیان خویش به شهر هجوم آورد و بر انجا چیره شد و به طرفین جنگ فرمان داد تا به لشگرگاههای خود باز گردند و علاوه بر این پیکی به نزد نصر فرستاد تا او را به اطاعت از خویش فرا خواند و نصر چون چاره ای ندید شبانه با زن و فرزند و یکی از نزدیکان به حیله از دست ابو مسلم گریخت.

پس از فرار نصر ابومسلم عده ای را مامور تعقیب او کرد و سپس به تحکیم وضع خود در مرو و از بین بردن سران قبایل عرب همچون شیبان خارجی و علی بن کرمانی پرداخت. «قحطبه» یکی از سران بزرگ شیعه بنی عباس به همراه خالد بن برمک از خاندان برامکه از کسانی بودند که از طرف ابوسلم مامور تعقیب نصر شدند. آنها در طوس و حوالی نیشابور به پیشرفتهای شگرفی نایل شدند و تمیم پسر نصر را به قتل رساندند و نصر چون از اوضاع اطلاع یافت از نیشابور به کومش و از آنجا به گرگان گریخت. قحطبه نیز در تعقیب وی به گرگان رفت و در جنگ خونینی که در همان سال روی داد باز هم غلبه با خراسانیان بود و گرگان نیز بر قلمرو حکومت ابو مسلم افزوده شد.نصر بن سیار در حال گریز به نواحی مرکزی ایران و با انجام جنگهایی به کمک «ابن هبیره» عامل معروف بنی امیه بر ضد خراسانیان که منجر به شکست او شد نهایتاً به ساوه رفت و در آنجا درگذشت.

هنگامیکه خبر فتوحات سریع ابومسلم به ابن هبیره رسید سپاه بزرگی را که در کرمان به فرماندهی ابن ضیاره داشت مامور جنگ با ابو مسلم کرد و در این نبرد که در نزدیکی اصفهان روی داد در مدت کوتاهی سپاه بزرگ ابن هبیره از بیست هزار تن از سپاهیان ابو مسلم شکست خورد و غنائم زیادی نصیب همراهان ابو مسلم گردید.پس از این فتح به سرعت زور و حلوان و مداین و جلولاء و انبار و خانقین و بسیاری از نواحی دیگر به دست سپاهیان خراسان افتاد. سپاه ابومسلم پس از گذشتن از فرات و شرکت در جنگ شدیدی که منجر به کشته شدن قحطبه شد توانست کوفه را نیز فتح کند. و این اولین بار پس از حمله اعراب به ایران بود که ایرانیان بازماندگان آنان را به آنسوی میانرودان راندن می گویند ابومسلم بیش از ششصد هزار عرب بنی امیه را در ایران از دم تیغ گذرانید .
در همین اوقات در کوفه ابوالعباس سفاح به جانشینی امام انتخاب شد و به این طریق حکومتی که قسمت اعظم اولیای امور آن ایرانی و یا از معاشرین ایرانیان بودند به وجود آمد و حکومت متعصب و عربی اموی بر لبه پرتگاه فنا رسید. هنگامی که مروان بن محمد خلیفه اموی از کیفیت کار بنی عباس و پیشرفت خراسانیان اطلاع یافت خود با سپاهی عظیم به جنگ آنان شتافت و سفاح نیز سپاه بزرگی از خراسانیان به مقابله مروان فرستاد.دو لشکر در «زاب» به هم رسیدند که نهایتاً با پیروزی خراسانیان پایان یافت و مروان در حالیکه به مصر گریخته بود توسط سپاهیان خراسان که او را رها نکرده بودند کشته شد. پس از کشته شدن مروان و قتل عام بنی امیه دولت عباسیان به قدرت رسید که از همان ابتدای کار در عین همکاری با ایرانیان در فکر بر انداختن سران ایرانی همچون ابومسلم و ابو سلمه بود.آنان ابتدا ابو سلمه را با دسیسه در نزدیکی کوفه کشتند و سپس برای از بین بردن ابو مسلم به تکاپو افتادند.

پس از قتل ابو سلمه، سفاح برادر خود ابو جعفر منصور را نزد ابو مسلم به خراسان فرستاد و هنگامی که منصور قدرت و عظمت ابو مسلم را مشاهده کرد هنگام بازگشت برادر خود سفاح را به قتل ابو مسلم ترغیب کرد.

- اولین خیانت خلیفه: سفاح برای عملی کردن نقشه قتل ابومسلم. یکی از رجال عرب نژاد به نام سباع بن نعمان الازدی را به خراسان فرستاد. در همان هنگام مردی به نام زیاد بن صالح در ماوراء النهر بر ابومسلم طغیان کرده بود. ابو مسلم به سرعت برای فرونشاندن این شورش به همراه سباع بن نعمان به شهر «آمل» عزیمت کرد و در آنجا دریافت که علت قیام زیاد بن صالح تحریکات سباع بن نعمان بوده است. پس چون از قصد خائنانه سفاح خلیفه عباسی آگاهی یافت دستور داد فرستاده او را در آمل به قتل برسانند. ابومسلم پس از آن تا سال 136 هجری هیچگاه از خراسان بیرون نرفت و همواره ترجیح می داد تا از مرکز حکومت عباسیان دور باشد. اما سفاح که نتوانسته بود به وسیله «سباع بن نعمان» دشمن قدرتمند خود را از پای در آورد به فکر افتاد تا ابومسلم را به پایتخت بکشاند از این روی به وسیله وزیر خود « ابوالجهم بن عطیه» ابو مسلم را بر آن داشت تا برای ملاقات خلیفه و انجام حج به سمت بغداد حرکت کند. هنگام عزیمت ابومسلم، سفاح به او فرمان داده بود که بیش از پانصد تن از سپاهیان را با خود نیاورد اما ابو مسلم به بهانه عدم اطمینان به مردم از قبول این فرمان عذر خواست و سرانجام با هشت هزار تن سپاهی به سمت پایتخت حرکت کرد.

- هنگامیکه ابو مسلم به پایتخت رسید، منصور که دشمنی سختی با ابومسلم داشت، خلیفه را برای قتل ابو مسلم تحریم کرد و از وی خواست زمانیکه ابومسلم برای گفتگو به خدمت خلیفه رسید چند تن را مامور کند تا او را از پشت مورد حمله قرار دهند و از پای در آوردند. سفاح ابتدا این رای را پذیرفت و منصور را مامور انجام این کار کرد اما بعد پشیمان شد و برادر را از این کار بازداشت. منصور اگر چه موفق به عملی ساختن نقشه شوم خود نشد اما بعدها در دوره خلافت خویش آنرا با قساوت و نامردی عجیبی به انجام رساند.

- آخرین توطئه در سال 136 هجری صورت گرفت و در همین سال ابوالعباس خلیفه عباسی بدرود حیات گفت و ابو جعفر منصور به جانشینی وی قرار گرفت.

در ان زمان ابو مسلم پس از زیارت حج آهنگ بازگشت به سمت خراسان کرد و چون این خبر به منصور رسید بسیار بیمناک شد، زیرا می دانست که اگر ابو مسلم به خراسان برسد دست یافتن به او کاری بسیار دشوار خواهد بود. پس نامه ای به او نوشت و گفت که ولایت مصر و شام را به وی واگذار کرده است تا او را از رفتن به سمت خراسان منصرف سازد، اما ابومسلم به نامه منصور توجهی نکرد و راه خراسان را ادامه داد. منصور بار دیگر نامه ای نوشت و به او فرمان داد که به خدمت خلیفه برگردد اما ابومسلم باز هم از قبول فرمان او سر باز زد.

منصور باز دست از اصرار نکشید و نامه ای دیگر مشتمل بر وعده های بسیار به ابو مسلم فرستاد اما این نامه نیز در ابومسلم موثر نیفتاد. سپس منصور به عموی خود عیسی بن علی و برخی از بزرگان بنی هاشم گفت تا نامه ای از جانب خود به ابومسلم بنویسند و او را به اطاعت از امر خلیفه دعوت کنند. منصور آن نامه را به دست یکی از معتمدان خویش به نام «ابو حمید مرورودی» نزد ابو مسلم فرستاد و به او سفارش کرد تا در ابتدا با ابومسلم به نرمی و ملاطفت صحبت کند و اگر ابو مسلم نا فرمانی کرد به او بگوید که منصور خود به جنگ با وی خواهد آمد، تا یا کشته شود و یا ابو مسلم را از میان بردارد.ابو حمید نیز چنین کرد و در حلوان به خدمت ابومسلم رسید. ابو مسلم پس از مشاوره کامل با یاران خود از جمله «ابو نثر مالک بن حیثم» و «نیزک» به ابو حمید مرو رودی پاسخ داد که به نزد صاحب خود برگرد و بگو که من به خدمت او نخواهم آمد. هنگامی که ابو حمید از بازگشت وی مایوس شد پیام منصور را به وی داد وقتی ابو مسلم سخنان تهدید آمیز منصور را شنید بیمناک شد و در تصمیم خود تردید کرد. در همین زمان «ابو داوود» نایب ابومسلم در خراسان به تحریک و به دستور منصور نامه ای به ابومسلم نوشت مبنی بر اینکه اگر تو با ابو مسلم آغاز جنگ کنی ما حاضر نخواهیم بود در عصیان به خلیفه خدا با تو همدست شویم.

پس ار دریافت این نامه ابومسلم دومین اشتباه بزرگ در زندگی خویش را مرتکب شد بدین معنی که از یک طرف بر اثر فشار و تهدید خلیفه و از طرف دیگر با مشاهده آثار خیانت از جانب نایب خود مجبور شد که علی رغم نصایح مشاورین خود که پیوسته او را از توجه به خدمت خلیفه منع می کردند، از راه خراسان بازگردد و به سمت مداین حرکت کند. هنگامی که به نزدیک مداین رسید گروهی از بنی هاشم با شکوهی فراوان از او استقبال کردند و او را با حرمت بسیار به پیشگاه خلیفه بردند.

فردای آنروز منصور به یکی از خادمان خود به نام عثمان بن نهیک دستور داد که با چهار نفر از سربازان که همگی عرب بودند با شمشیرهای آماده در پشت اطاق وی حاضر باشند و وقتی منصور سه بار دست بر دست زد به داخل اتاق آمده و در حضور خلیفه ابو مسلم را از پای درآورند. سپس شخصی را نزد ابومسلم فرستاد تا او را به خدمت منصور آورد و هنگامی که ابومسلم حاضر شد به او گفت می خواهم شمشیری را که در جنگ با عبدالله داشتی ببینم. ابو مسلم شمشیر را به او داد آنرا زیر تشکی گذاشت و آنگاه شروع به تندی و ناسزا با ابو مسلم کرد و آتش خشم و کدورت دیرینه خود با ابومسلم را شعله ور ساخت و چون پاسخهای قاطع ابو مسلم را شنید بسیار خشمگین شد و دست بر دست زد . گماشتگان منصور هنگامی که صدای دست وی را شنیدند با شمشیرهای آخته بر سر ابو مسلم ریختند و او را از پای در آوردند. که این واقعه در بیست و پنجم ماه شعبان سال 137 هجری اتفاق افتاد. به این ترتیب بزرگترین سردار تاریخ ایران   به دست دشمنان سرزمینمان ناجوانمردانه از پای در آمد . ابومسلم خراسانی واژگون کننده سلسله بنی امیه بود و بنی عباس را او به قدرت رسانید چرا که تصور می کرد آنها بدینواسطه دست از کشورمان خواهند شست اما آنها او را به شهادت رسانیدند پس از چند دهه بابک خرمدین به خونخواهی ابومسلم پرچم سرخ در دست گرفت و گفت روح ابومسلم در او حلول یافته اما بابک را نیز عربهای بنی عباس با مکر  و حیله به شهادت رسانیدند زمانی نگذشت که از خاور خراسان سلجوقیان پارت برخواستند و بنی عباس را در بغداد همچون واتیکان محدود ساختند و تا مدیترانه پرچم ایران را برافراشتند .

اما مکر بنی عباس همواره ایران را آزار می داد تا در نهایت به تدبیر خراسانی دیگری یعنی خواجه نصیرالدین طوسی دودمان بنی عباس از روی زمین برای همیشه محو و نابود شد.

و بدین ترتیب انتقام خون سردار رشید میهن مان ابومسلم خراسانی برای همیشه گرفته شد . اندیشمند و متفکر کشورمان ارد بزرگ می گوید : ابومسلم خراسانی نماد برافراشته آزادگی ایرانیان است او بندهای دشمنان ایران را پاره کرد و خون گرمی شد در رگهای سرد کشورمان ، خونی که تا ابد در دل این کشور خواهد جوشید و هر زنجیری را پاره خواهد نمود .

 

اردیسم چیست ؟ اردیست کیست ؟ ORODIST & ORODISM

بنیانگذار و پدر فلسفه اُرُدیسم،  فیلسوف اُرُد بزرگ است.

فیلسوف اُرُد بزرگ ، بزرگترین فیلسوف حال حاضر جهان و چهارمین حکیم تاریخ ایران پس از حکیم بزرگمهر (پیش از اسلام می زیسته است) حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی و حکیم عمر خیام نیشابوری است.

از مهمترین دلایلی که به فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی، ((بزرگترین فیلسوف جهان)) می گویند: احاطه جامع او بر ساختار هستی و فهم آن، غایت طلبی و هدفداری تمام اجزای هستی و بایدها و نبایدهای افعال انسانی و انسجام منظومه فکری و ژرفنای مباحث طرح شده اش در کتاب سرخ می باشد. جملات فیلسوف بزرگ همپوشانی عجیبی دارند جمله به جمله دارای بینشی هماهنگ و همگون هستند. او برای اثبات سخنانش آسمان و ریسمان را به هم نمی بافد، شعر نمی گوید و به تمثیل و حکایت قدیم و جدید چنگ نمی زند. نیازی به سخنرانی های طولانی و پیوسته نمی بیند و اصلا کمتر کسی می داند او چگونه زندگی کرده و یا می کند. در رسانه ها دیده نمی شود. گفته می شود دعوت رسانه های تلویزیونی و ماهواره ای را برای گفتگو نمی پذیرد. سخنرانی در مجامع گوناگون دانشگاهی و غیره را نیز قبول نمی کند. حتی در روز جهانی فلسفه نیز حاضر به سخنرانی در جمع اساتید و دانشجویان نشده است. فیلسوف بزرگ درخواست های مکرر بسیاری از شخصیت های فلسفی و نام آشنای حال حاضر ایران و جهان را برای دیدار نیز رد کرده است.


فیلمی بسیار نادر از کسانی که تا کنون توانسته اند فیلسوف حکیم ارد بزرگ خراسانی را از نزدیک ببینند


بیوگرافی فیلسوف اُرُد بزرگ از زبان استاد "کتایون کامکار" (ادیب و شاعر ایرانی مقیم کشور آلمان)

با کیفیت اچ دی و 60 مگابایت + لینک دانلود این ویدئو - کلیک کنید


بسط و شرح اصول و آموزه‌های فلسفه اُرُدیسم

مقدمه:
فلسفه اُرُدیسم، مکتب فلسفی نوینی است که توسط اُرُد بزرگ بنیانگذاری شده است. این فلسفه، دیدگاهی نو به زندگی، انسان و جهان ارائه می‌دهد و اصول و آموزه‌های منحصر به فردی دارد.

در اینجا، به شرح و بسط برخی از اصول و آموزه‌های کلیدی فلسفه اُرُدیسم می‌پردازیم:

1. عشق:

عشق به هستی:
ارزش و احترام به تمام موجودات: فلسفه اُرُدیسم، انسان را به ارزش‌گذاری و احترام به تمام موجودات، از گیاهان و حیوانات تا انسان‌ها و ستارگان، تشویق می‌کند.
نگرش مثبت به زندگی: این فلسفه، نگرش مثبت به زندگی را ترویج می‌کند و انسان را به لذت بردن از زیبایی‌های جهان تشویق می‌کند.

عشق به انسانیت:
همدلی و یاری رساندن: فلسفه اُرُدیسم، انسان را به همدلی با دیگران و یاری رساندن به نیازمندان تشویق می‌کند.
عدالت و برابری: این فلسفه، عدالت و برابری را برای تمام انسان‌ها، فارغ از هرگونه تمایز، خواهان است.

عشق به آزادی:
آزادی اندیشه و بیان: فلسفه اُرُدیسم، آزادی اندیشه و بیان را حق مسلم انسان می‌داند.
آزادی عمل: این فلسفه، آزادی عمل را در چارچوب مسئولیت‌پذیری و احترام به حقوق دیگران ترویج می‌کند.

عشق به سادگی:
زندگی ساده و بی‌تکلف: فلسفه اُرُدیسم، انسان را به زندگی ساده و بی‌تکلف تشویق می‌کند و مادی‌گرایی را مذموم می‌داند.
تمرکز بر ارزش‌های واقعی: این فلسفه، انسان را به تمرکز بر ارزش‌های واقعی زندگی، مانند عشق، دوستی و معنویت، تشویق می‌کند.

عشق به طبیعت:
حفاظت از محیط زیست: فلسفه اُرُدیسم، انسان را به حفاظت از محیط زیست و همزیستی مسالمت آمیز با طبیعت تشویق می‌کند.
ارتباط با طبیعت: این فلسفه، ارتباط با طبیعت را برای سلامت روح و روان انسان ضروری می‌داند.

2. دانایی:

جستجوی حقیقت:
پرسشگری و تفکر انتقادی: فلسفه اُرُدیسم، انسان را به پرسشگری و تفکر انتقادی تشویق می‌کند.
روشنفکری و خردورزی: این فلسفه، روشنفکری و خردورزی را مبنای پیشرفت و تعالی انسان می‌داند.

پرورش خرد:
آموزش و پرورش: فلسفه اُرُدیسم، آموزش و پرورش را برای رشد و پرورش خرد انسان ضروری می‌داند.
یادگیری مادام العمر: این فلسفه، یادگیری مادام العمر را رکن اصلی زندگی سعادتمندانه می‌داند.

ترویج علم و دانش:
حمایت از دانشمندان و هنرمندان: فلسفه اُرُدیسم، حمایت از دانشمندان و هنرمندان را وظیفه‌ای اجتماعی می‌داند.
استفاده از علم و دانش برای حل مشکلات: این فلسفه، استفاده از علم و دانش برای حل مشکلات زندگی انسان را ترویج می‌کند.

3. عدالت:

برابری:
حقوق مساوی برای همه: فلسفه اُرُدیسم، حقوق مساوی برای همه انسان‌ها، فارغ از هرگونه تمایز، را خواهان است.
مبارزه با تبعیض: این فلسفه، مبارزه با تبعیض و ایجاد فرصت‌های برابر برای همه را ترویج می‌کند.

عدالت اجتماعی:
رفع فقر و نابرابری: فلسفه اُرُدیسم، رفع فقر و نابرابری را از اصول اساسی عدالت اجتماعی می‌داند.
توزیع عادلانه ثروت: این فلسفه، توزیع عادلانه ثروت و ایجاد فرصت‌های برابر برای همه را شرط لازم برای ایجاد جامعه‌ای عادلانه می‌داند.

عدالت اقتصادی:
نظام اقتصادی عادلانه: فلسفه اُرُدیسم، نظام اقتصادی عادلانه را نظامی می‌داند که در آن، همه انسان‌ها از فرصت‌های برابر برای تامین نیازهای خود برخوردار باشند.
مبارزه با استثمار: این فلسفه، مبارزه با استثمار و ایجاد نظام اقتصادی منصفانه را وظیفه‌ای همگانی می‌داند.

عدالت سیاسی:
دموکراسی واقعی: فلسفه اُرُدیسم، دموکراسی واقعی را بهترین نظام سیاسی برای ایجاد عدالت می‌داند.
مشارکت مردم در تصمیم‌گیری‌ها: این فلسفه، مشارکت مردم در تصمیم‌گیری‌ها را حق مسلم آنان می‌داند.

4. آزادی:

آزادی اندیشه و بیان:
حق بیان عقاید: فلسفه اُرُدیسم، حق بیان عقاید را حق مسلم انسان می‌داند.
مبارزه با سانسور: این فلسفه، مبارزه با سانسور و ترویج آزادی بیان را ضروری می‌داند.

آزادی عمل:
مسئولیت‌پذیری: فلسفه اُرُدیسم، آزادی عمل را در چارچوب مسئولیت‌پذیری و احترام به حقوق دیگران ترویج می‌کند.
اخلاق و فضیلت: این فلسفه، اخلاق و فضیلت را مبنای استفاده صحیح از آزادی می‌داند.

ارتباط با جهان:
احساس یگانگی: فلسفه اُرُدیسم، احساس یگانگی با جهان و تمام موجودات را هدف نهایی سیر معنوی انسان می‌داند.
مسئولیت‌پذیری: این فلسفه، مسئولیت‌پذیری در قبال جهان و تمام موجودات را جزء لاینفک معنویت می‌داند.

تفاوت‌های فلسفه اُرُدیسم با دیگر مکاتب فلسفی:

نگاه جامع: فلسفه اُرُدیسم، نگاهی جامع به زندگی، انسان و جهان دارد و تمام ابعاد وجودی انسان را در نظر می‌گیرد.
تمرکز بر عشق: فلسفه اُرُدیسم، عشق را محور اصلی زندگی و مبنای تمام ارزش‌ها می‌داند.
تاکید بر آزادی: فلسفه اُرُدیسم، آزادی را حق مسلم انسان و شرط لازم برای رشد و تعالی او می‌داند.
نگاه مثبت به زندگی: فلسفه اُرُدیسم، نگاهی مثبت به زندگی دارد و انسان را به لذت بردن از زیبایی‌های جهان تشویق می‌کند.


تفسیر و واکاوی:

    فلسفه اُرُدیسم، فلسفه‌ای تجربه‌گرا و واقع‌گرا است که بر تجربیات و مشاهده انسان در جهان هستی تأکید می‌کند.
    این فلسفه، اخلاقی و انسان‌محور است و به دنبال کمال و سعادت انسان در پرتو عشق، آزادی و مسئولیت‌پذیری است.
    اُرُدیسم، فلسفه‌ای جامع‌نگر است که به ابعاد مختلف زندگی انسان از جمله معرفت، اخلاق، آزادی، سیاست، محیط زیست و... می‌پردازد.

نقاط اشتراک و تفاوت :

    فلسفه اُرُدیسم در برخی از آموزه‌های خود با مکاتب فلسفی مانند:
        اومانیسم: به دلیل تأکید بر ارزش انسان و کرامت انسانی
        اگزیستانسیالیسم: به دلیل تأکید بر آزادی و مسئولیت فردی
        فلسفه‌های شرقی: به دلیل تأکید بر هماهنگی با طبیعت
    اشتراکاتی دارد.


نکته:
فلسفه اُرُدیسم، فلسفه‌ای نو و در حال تکامل است.
این فلسفه، منعکس‌کننده نگاه و اندیشه اُرُد بزرگ است و تفسیرهای مختلفی از آن وجود دارد.


فلسفه اُرُدیسم به عنوان یک مکتب فلسفی نوظهور، در حال تکامل و پویایی است. بررسی و مقایسه آن با دیگر مکاتب فلسفی به درک بهتر این فلسفه و جایگاه آن در دنیای امروز کمک می کند.

تفاوت های فلسفه اُرُدیسم:

* نگاه به هستی:

در فلسفه اُرُدیسم، هستی به عنوان یک موجود زنده و پویا که با انسان در ارتباطی عاشقانه است، نگریسته می شود. این دیدگاه در تضاد با مکاتب فلسفی ماتریالیستی و مکانیکی است که هستی را به عنوان مجموعه ای از اشیاء بی جان و بی روح می دانند.

* تعریف آزادی:

در فلسفه اُرُدیسم، آزادی نه فقط به معنای رهایی از قید و بندهای بیرونی، بلکه به معنای رهایی از جهل، خودخواهی و ترس نیز هست. این تعریف از آزادی در تضاد با دیدگاه های لیبرالیستی است که آزادی را صرفاً به معنای رهایی از محدودیت های بیرونی می دانند.

اشتراکات فلسفه اُرُدیسم:

* توجه به اخلاق:
فلسفه اُرُدیسم مانند بسیاری از مکاتب فلسفی دیگر، به اخلاق و فضیلت انسانی اهمیت می دهد. اُرُد بزرگ معتقد است که عشق و عقلانیت پایه و اساس اخلاق هستند و انسان باید در زندگی خود بر پایه فضیلت هایی مانند عدالت، شجاعت، سخاوت و خرد عمل کند.

* جستجوی معنا:
فلسفه اُرُدیسم مانند بسیاری از مکاتب فلسفی دیگر، به دنبال یافتن معنای زندگی است. اُرُد بزرگ معتقد است که عشق و عقلانیت به انسان کمک می کنند تا معنای زندگی خود را درک کند و در مسیر سعادت و کمال گام بردارد.

مقایسه با مکاتب خاص:

* اُرُدیسم و اومانیسم:
هر دو مکتب بر انسان و ارزش های انسانی تمرکز دارند. اما اُرُدیسم علاوه بر تاکید بر ارزش های انسانی، به عشق و ارتباط انسان با هستی نیز اهمیت می دهد.

* اُرُدیسم و اگزیستانسیالیسم:
هر دو مکتب بر آزادی و مسئولیت فردی تاکید می کنند. اما اُرُدیسم دیدگاه مثبت تری به زندگی دارد و بر عشق و همبستگی تمرکز دارد، در حالی که اگزیستانسیالیسم بر اضطراب و پوچی وجود انسان تاکید می کند.

نتیجه:
فلسفه اُرُدیسم با وجود اشتراکات با برخی مکاتب فلسفی دیگر، دارای ویژگی های منحصر به فردی است که آن را از دیگر مکاتب متمایز می کند. بررسی و مقایسه این مکتب با دیگر مکاتب فلسفی، به درک عمیق تر و جامع تر از فلسفه اُرُدیسم و جایگاه آن در دنیای امروز کمک می کند.

عشق به هستی: ستونی رفیع در فلسفه اُرُدیسم

مقدمه:
"عشق به هستی" یکی از سه ستون اصلی فلسفه اُرُدیسم است که نقشی محوری در آموزه‌های این مکتب فلسفی ایفا می‌کند. در این نوشتار، به بررسی ابعاد مختلف عشق به هستی در فلسفه اُرُدیسم، با تکیه بر سخنان اُرُد بزرگ، بنیانگذار این مکتب، خواهیم پرداخت.

عشق به هستی چیست؟
عشق به هستی، در فلسفه اُرُدیسم، به معنای احساس تعلق و وابستگی عمیق به تمام موجودات در جهان هستی است. این عشق، فراتر از مرزهای خودخواهی و انسان‌محوری است و شامل تمام موجودات زنده و غیرزنده می‌شود.

اهمیت عشق به هستی:
عشق به هستی، پایه‌ای برای صلح و آرامش در جهان است. زمانی که انسان‌ها به ارتباط عمیق خود با تمام موجودات پی ببرند، دیگر به دنبال جنگ و ستیز نخواهند بود.

راه‌های پرورش عشق به هستی:
شناخت هستی: اولین قدم برای پرورش عشق به هستی، شناخت آن است. انسان‌ها با مطالعه طبیعت و تأمل در عظمت جهان هستی، می‌توانند به شناخت عمیق‌تری از آن دست یابند.
احساس همبستگی با هستی: انسان‌ها باید به این باور برسند که بخشی از یک کل بزرگ هستند و با تمام موجودات در جهان هستی ارتباطی عمیق دارند.
مهرورزی به تمام موجودات: انسان‌ها باید با تمام موجودات، اعم از انسان، حیوان و گیاه، با مهربانی و احترام رفتار کنند.

سخنان اُرُد بزرگ:

سخنان اُرُد بزرگ، بنیانگذار فلسفه اُرُدیسم، سرشار از نکات آموزنده در مورد عشق به هستی است. در اینجا به برخی از این سخنان اشاره می‌کنیم:

"هستی، همه آن چیزی است که وجود دارد و آدمیان ذره بسیار کوچکی از آن بوده و باز در آن آمیخته می گردند."

این سخن، حکایت از عظمت هستی و کوچک بودن انسان در برابر آن دارد. انسان‌ها باید با فروتنی به هستی نگاه کنند و خود را جزئی از آن بدانند.

"شناخت درست فراخنای بیکران گیتی، آدمهای خشن را هم، آرام و نرم خو خواهد نمود."

شناخت هستی، انسان‌ها را به صلح و آرامش می‌رساند. زمانی که انسان‌ها به عظمت هستی پی ببرند، دیگر به دنبال جنگ و خشونت نخواهند بود.

"مهر به گیتی، نشان آگاهی آدمی بر هستی خود، در این جهان بیکران است."

عشق به هستی، نشانه آگاهی انسان است. انسان‌های آگاه، به ارتباط عمیق خود با تمام موجودات در جهان هستی پی برده‌اند و با مهربانی و احترام با آنها رفتار می‌کنند.

نتیجه‌گیری:
عشق به هستی، یکی از مهم‌ترین آموزه‌های فلسفه اُرُدیسم است. این عشق، پایه‌ای برای صلح و آرامش در جهان است و انسان‌ها را به شناخت عمیق‌تر از هستی رهنمون می‌شود.

بسط و شرح نگرش اُرُد بزرگ به انسانیت

اصول کلیدی:

محوریت انسانیت:
فلسفه اُرُد بزرگ، انسانیت را مبنای تمام ارزش‌ها و هدف نهایی زندگی می‌داند.
ارزش ذاتی انسان: در این فلسفه، انسان به دلیل انسانیت خود، دارای ارزش ذاتی است و احترام و ارزش گذاری به او، ضروری است.
معنای انسانیت: انسانیت در فلسفه اُرُد بزرگ، مجموعه‌ای از ویژگی‌ها و ارزش‌ها مانند مهربانی، عشق، آزادی، عدالت، مسئولیت‌پذیری، آگاهی، شعور، ادب، خرد، شرافت، نیک‌سرشتی، و فروتنی است.

مهربانی و عشق:
محبت به تمام انسان‌ها: فلسفه اُرُد بزرگ، مهربانی و عشق به تمام انسان‌ها، فارغ از هرگونه تمایز، خواهان است.
مبارزه با خشونت: این فلسفه، خشونت و ظلم را مغایر با انسانیت می‌داند و مبارزه با آنها را ضروری می‌داند.
ترویج صلح و دوستی: صلح و دوستی، از اصول اساسی انسانیت در فلسفه اُرُد بزرگ است.

آزادی و عدالت:
آزادی: در فلسفه اُرُد بزرگ، آزادی حق مسلم انسان است و شامل آزادی اندیشه، بیان، عمل، و انتخاب می‌شود.
عدالت: عدالت اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی، از اصول اساسی انسانیت در این فلسفه است.
مسئولیت‌پذیری: آزادی و عدالت، همراه با مسئولیت‌پذیری معنا پیدا می‌کنند.

مسئولیت‌پذیری:
مسئولیت در قبال خود: انسان در فلسفه اُرُد بزرگ، مسئول سلامتی جسمی و روانی خود است.
مسئولیت در قبال دیگران: انسان مسئول احترام به حقوق دیگران و کمک به نیازمندان است.
مسئولیت در قبال جهان: انسان مسئول حفاظت از محیط زیست و ایجاد جهانی بهتر برای نسل‌های آینده است.

تفاوت با دیگر مکاتب فلسفی:
نگاه جامع: فلسفه اُرُد بزرگ، نگاهی جامع به انسانیت دارد و تمام ابعاد وجودی انسان را در نظر می‌گیرد.
تمرکز بر عشق: فلسفه اُرُد بزرگ، عشق را محور اصلی انسانیت می‌داند، در حالی که در بسیاری از مکاتب فلسفی دیگر، عقل یا منطق محوریت دارد.
نگاه مثبت: فلسفه اُرُد بزرگ، نگاهی مثبت به انسانیت دارد و انسان را موجودی مهربان و عاشق می‌داند.
عملی بودن: فلسفه اُرُد بزرگ، فلسفه‌ای عملی است و راهکارهای عملی برای ترویج انسانیت ارائه می‌دهد.

مقایسه با برخی مکاتب فلسفی:

مکتب اومانیسم:
شباهت: محوریت انسان در هر دو مکتب
تفاوت: تمرکز فلسفه اُرُد بزرگ بر عشق و مهربانی، در حالی که اومانیسم بیشتر بر عقل و منطق تمرکز دارد.

مکتب اگزیستانسیالیسم:
شباهت: تاکید بر آزادی در هر دو مکتب
تفاوت: فلسفه اُرُد بزرگ، آزادی را همراه با مسئولیت‌پذیری می‌داند، در حالی که در اگزیستانسیالیسم، آزادی مطلق است.

تفاوت نگرش فلسفه اُرُدیسم (اُرُد بزرگ) با فلسفه نیهیلیسم (نیچه) در موضوع انسانیت:


1. تعریف انسانیت:
اُرُدیسم: انسانیت مجموعه‌ای از ویژگی‌ها و ارزش‌ها مانند مهربانی، عشق، آزادی، عدالت، مسئولیت‌پذیری، آگاهی، شعور، ادب، خرد، شرافت، نیک‌سرشتی، و فروتنی است.
نیهیلیسم: انسانیت مفهومی بی‌معنی و پوچ است.

2. هدف زندگی:
اُرُدیسم: هدف نهایی زندگی، رسیدن به کمال انسانی و ایجاد جهانی بهتر برای همه انسان‌ها است.
نیهیلیسم: زندگی هیچ هدف نهایی ندارد و پوچ است.

3. ارزش اخلاقی:
اُرُدیسم: ارزش‌های اخلاقی مانند عشق، عدالت، و آزادی، ذاتی و مطلق هستند.
نیهیلیسم: هیچ ارزش اخلاقی مطلقی وجود ندارد و همه ارزش‌ها ساخته ذهن انسان هستند.

4. نقش انسان در جهان:
اُرُدیسم: انسان مسئول حفظ و ارتقای جهان است.
نیهیلیسم: انسان هیچ نقشی در جهان ندارد و جهان بی‌تفاوت به انسان است.

5. دیدگاه به آینده:
اُرُدیسم: آینده می‌تواند بهتر از حال باشد، اگر انسان‌ها برای رسیدن به کمال انسانی تلاش کنند.
نیهیلیسم: آینده هیچ امیدی ندارد و پوچ است.

6. راهکار:
اُرُدیسم: ترویج عشق، عدالت، و آزادی، و تلاش برای ایجاد جهانی بهتر
نیهیلیسم: هیچ راهکاری برای پوچی زندگی وجود ندارد.



بسط و شرح نگرش ارد بزرگ به آزادی

حکیم اُرُد بزرگ، فیلسوف ایرانی، دیدگاهی عاشقانه، عمیق و جامعی به مقوله آزادی دارد که در تار و پود فلسفه او تنیده شده است. در اینجا به برخی از ویژگی های کلیدی نگرش او به آزادی می پردازیم:

اصول کلیدی:

   ضرورت آزادی: ارد بزرگ، آزادی را ضرورتی حیاتی برای زندگی و مایه شرافت انسان می‌داند. از نظر او، زندگی بدون آزادی، پوچ و شرم‌آور است.

   آگاهی و آزادی: او معتقد است که آگاهی، کلید رسیدن به آزادی است. انسان آگاه، قادر به درک ارزش آزادی و مبارزه برای آن خواهد بود.

   آزادی و ثروت: از نظر ارد بزرگ، بزرگترین ثروت یک سرزمین، آزادی آن سرزمین است. آزادی، زمینه را برای رشد و شکوفایی همه جانبه یک جامعه فراهم می‌کند.

   آزادی و شادی: او معتقد است که بدون آزادی، شادی واقعی در یک سرزمین به وجود نخواهد آمد.

   مسئولیت آزادی: آزادی بدون از خودگذشتگی و فداکاری، ناکارآمد و بی‌ثمر خواهد بود.

   فداکاری در راه آزادی: ارد بزرگ فداکاری در راه آزادی را خوی بزرگان و انسان‌های جاودانه می‌داند.

   آزادیخواهان: او آزادیخواهان را شایسته‌ترین اساطیر هر سرزمین می‌داند، چرا که آنها برای رهایی انسان‌ها از قید و بند تلاش می‌کنند.

   همبستگی در راه آزادی: به نظر ارد بزرگ، درخت آزادی بدون باور و همراهی همگانی ریشه نخواهد گرفت.

   آزادی، حق ذاتی انسان: برخلاف برخی مکاتب که آزادی را امتیازی اعطایی از سوی حکومت یا جامعه می دانند، ارد بزرگ معتقد است که آزادی حق ذاتی و فطری انسان است. او می گوید: "آزادی باجی به مردم نیست، چرا که حق و داشته آنهاست."

   آزادی، ضرورتی برای رشد: ارد بزرگ آزادی را نه تنها یک حق، بلکه ضرورتی برای رشد و تعالی انسان و جامعه می داند. او معتقد است که بدون آزادی، خلاقیت، نوآوری و پیشرفت امکان پذیر نیست.

   آزادی، مسئولیت آور: در نگاه ارد بزرگ، آزادی همراه با مسئولیت است. او می گوید: "آزادی هدیه و کادو نیست، آزادی مسئولیت است و بی شک مردم تن پرور و بی مسئولیت آزادی ندارند."

   آزادی، برای همه: ارد بزرگ معتقد است که آزادی فقط برای یک گروه خاص یا یک ملت خاص نیست، بلکه حق همه انسان ها در سراسر جهان است. او می گوید: "آزادی، تنها برای ما نیست."

   آزادی، نیازمند لیاقت: با وجود اینکه ارد بزرگ آزادی را حق ذاتی انسان می داند، معتقد است که برای حفظ و تداوم آن، انسان ها باید لیاقت آن را داشته باشند. او می گوید: "آزادی به هیچ سرزمینی پیشکش نشده است. برای داشتن آزادی، باید لیاقت آن را داشت."

   آزادی، نیازمند مبارزه: ارد بزرگ معتقد است که آزادی به طور طبیعی به دست نمی آید، بلکه باید برای آن مبارزه کرد. او می گوید: "تاریخ نشان داده است تا خواستار آزادی نباشیم، کسی آن را به ما نمی دهد."

   آزادی، جوهر زندگی: در نگاه ارد بزرگ، آزادی نه تنها یک حق، بلکه جوهر زندگی و هستی انسان است. او معتقد است که بدون آزادی، زندگی انسان معنای خود را از دست می دهد.

   آزادی، ضرورتی برای جامعه: ارد بزرگ آزادی را ضرورتی برای رشد و تعالی جامعه می داند. او معتقد است که بدون آزادی، جامعه به ورطه استبداد و دیکتاتوری فرو می غلتد.

   آزادی، نیازمند هوشیاری: ارد بزرگ معتقد است که حفظ آزادی نیازمند هوشیاری و مراقبت دائمی است. او می گوید: "هوشیار باشید، آزادی دادن به آزادی ستیزان حماقت هولناکی است، چرا که آزادی نیازمند نگهداری و نگهبانی است."

   آزادی، در گرو دموکراسی: ارد بزرگ دموکراسی را بهترین نظام برای حفظ و تداوم آزادی می داند. او می گوید: "همای پادشاهی بر شانه همه مردم یک کشور خواهد نشست، هنگامی که آنها به دموکراسی و مردمسالاری واقعی رسیده باشند."

نگرش فیلسوف اُرُد بزرگ به آزادی در چندین مورد با دیگر مکاتب فلسفی تفاوت دارد:

   تمرکز بر آزادی همگانی: نگرش ارد بزرگ به آزادی، بر آزادی همگانی و نه فقط آزادی فردی تمرکز دارد.
   ارتباط با آگاهی: او آزادی را با آگاهی و خردورزی مرتبط می‌داند، در حالی که برخی مکاتب فلسفی، آزادی را صرفاً رهایی از قید و بندهای بیرونی می‌دانند.
   تاکید بر مسئولیت: ارد بزرگ بر مسئولیت همراه با آزادی تاکید می‌کند، در حالی که برخی مکاتب، آزادی را بدون در نظر گرفتن مسئولیت‌های آن تفسیر می‌کنند.
   دیدگاه اسطوره‌ای: او نگاهی اسطوره‌ای به آزادیخواهان دارد و آنها را ستایش می‌کند، در حالی که در مکاتب فلسفی دیگر، چنین دیدگاهی کمتر دیده می‌شود.
   ذاتی بودن آزادی: در حالی که بسیاری از مکاتب، آزادی را امتیازی اعطایی از سوی حکومت یا جامعه می دانند، ارد بزرگ آن را حق ذاتی و فطری انسان می داند.
   بی قید و شرط بودن آزادی: در حالی که بسیاری از مکاتب آزادی را با قید و شرط هایی محدود می کنند، ارد بزرگ معتقد است که آزادی باید بدون قید و شرط باشد.
   فراگیر بودن آزادی: در حالی که بسیاری از مکاتب آزادی را فقط برای گروه خاصی از انسان ها در نظر می گیرند، ارد بزرگ معتقد است که آزادی حق همه انسان ها در سراسر جهان است.
   نقش دموکراسی در حفظ آزادی: ارد بزرگ دموکراسی را بهترین نظام برای حفظ و تداوم آزادی می داند، در حالی که بسیاری از مکاتب به این موضوع توجهی ندارند.

مکاتب فلسفی با دیدگاه‌های مشابه:

   لیبرالیسم: لیبرالیسم نیز بر آزادی فردی و ضرورت آن برای زندگی تاکید می‌کند.
   آنارشیسم: آنارشیسم خواهان آزادی مطلق و رهایی از هرگونه حکومت است.
   جمهوری‌خواهی: جمهوری‌خواهی بر آزادی سیاسی و مشارکت مردم در حکومت تاکید دارد.

مکاتب فلسفی با دیدگاه‌های متفاوت:

   مکاتب اقتدارگرا: مکاتب اقتدارگرا، آزادی را محدود به قوانین و مقررات وضع شده توسط حکومت می‌دانند.
   مکاتب تمامیت‌خواه: مکاتب تمامیت‌خواه، آزادی را تهدیدی برای قدرت خود می‌دانند و آن را به شدت محدود می‌کنند.

جمع بندی:

نگرش ارد بزرگ به آزادی، نگرشی جامع و انسانی است که بر ضرورت آزادی برای رشد و تعالی انسان و جامعه تاکید می کند. این نگرش در تضاد با بسیاری از مکاتب فلسفی رایج است که آزادی را امتیازی محدود و مشروط می دانند.


منابع:
* کتاب سرخ، اُرُد بزرگ

* تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل
* فلسفه زمان، هانری برگسون
* چنین گفت زرتشت، فردریش نیچه

* تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل
* فلسفه زمان، هانری برگسون


بررسی تطبیقی فلسفه اُرُدیسم با دیگر مکاتب فلسفی


اردیسم چیست ؟ اردیست کیست ؟  ORODIST & ORODISM

برای آنکه شناخت مناسبی از ماهیت فلسفه اردیسم (The philosophy of Orodism) بدست بیاوریم، لازم است به سخنانی از فیلسوف اُرُد بزرگ در کتاب سرخ (ژوئن 2020) اشاره کنیم:

((1_ اُرُد بنیان فلسفه اُرُدیسم را مهر به گیتی، انسانیت و آزادی قرار داد.
2_ فلسفه اُرُدیسم همواره هویت خویش را از سخنان اُرُد در کتاب سرخ می گیرد.
3_ اُرُد در فلسفه اُرُدیسم کوشش نمود یادگاری خردمندانه و آشتی جویانه به آیندگان پیشکش کند.))

پس متوجه شدیم فلسفه اردیسم دارای 3 ستون مهم است:
1- مهر به گیتی
2- مهر به انسانیت
3- مهر به آزادی
و منبع اصلی فلسفه اردیسم کتاب سرخ است. سه جمله شاخص از فیلسوف بزرگ پیرامون گیتی، انسانیت و آزادی :
((_ مهر به گیتی، نشان آگاهی آدمی بر هستی خود، در این جهان بیکران و احترام به آن است.
_ به یاد بیاوریم که انسانیم و انسانیت، مهمترین چیزی است که از ما انتظار می رود.
_ آگاهی، تنها راه رسیدن به آزادیست.))
+ به سه مفهوم بالا، باید این مقوله را نیز افزود که مکتب فلسفی اُرُدیسم یک فلسفه جهانی بوده و فیلسوف اُرُد بزرگ  آن را در کتاب سرخ به جغرافیا و یا زمان مشخصی محدود ننموده است.
در اینجا لازم است به یکی از کلیدی ترین سخنان فیلسوف بزرگ در مورد فلسفه اردیسم اشاره کنیم:
((فلسفه اُرُدیسم لالایی شاعرانه نیست! بی شک اُرُدیسم فریادی از سر درد است، برای به خود آمدن و اندیشیدن، برای نجات نسل و فرار از انقراض.))

به سخن بالا کمی فکر کنیم... مکتب فلسفی اردیسم چقدر تلخ و تنها به میوه رسیده است...

سخنی دیگر از فیلسوف بزرگ: ((فلسفه اُرُدیسم، احیاگر انسانیت است، انسانیتی که قرن هاست از یادها رفته است...))

اردیسم چیست ؟ اردیست کیست ؟  ORODIST & ORODISM


فیلسوف بزرگ در حال حاضر زنده است و در شهر کرج، مرکز استان البرز ایران زندگی می کند . اجداد وی از پارت های ایران و شهر شیروان در خراسان شمالی بوده اند و خود او زاده شهر مشهد است. واژه "اُرُد" ریشه ای باستانی و تاریخی دارد و در گذشته به چند پادشاه اشکانی (پارت) گفته می شده است "اُرُد" واژه خاص است و معنا ندارد. امروزه به خاطر اندیشه های خردمندانه و آگاهانه "اُرُد" ،  دوستداران حکمت و فلسفه واژه های "فیلسوف حکیم" و "بزرگ خراسانی" را به آن می افزایند که ترکیب آن شده است "فیلسوف حکیم ارد بزرگ خراسانی" .

فلسفه ایران پس از قرنها رخوت و سکوت و خاموشی با تجلی و درخشش اندیشه های "فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی" حیاتی دوباره یافت. کلام او فصیح، خردمندانه و کوتاه است. سادگی واژگانش، سخنانش را، خواستنی و تاثیر گذار نموده است.

 با وجود انزوا گزینی و گوشه گیری اجتماعی، فیلسوف اُرُد بزرگ ، اندیشه هایش پیوسته در میان مردم و در دل اذهان عمومی جوانه می زند، می روید و گل می دهد و به بار می نشیند. گویا فیلسوف اُرُد بزرگ تمایلی برای تحقق زودتر اندیشه ها و ایده هایش ندارد . او براستی حرص زمان و کمبود آن را نمی زند او در کتاب سرخ می گوید : ((نم نم باران، آرام خاک و دانه را بیدار می کند، خرد هم ناگهان پدید نمی آید، زمانی بس دراز می خواهد و روانی تشنه آموختن.))

برچسب ها فیلسوف حکیم ارد بزرگ خراسانی , بزرگترین فیلسوف جهان حکیم ارد بزرگ خراسانی , بزرگترین فیلسوف تاریخ , بزرگترین متفکر تاریخ , بزرگترین فلاسفه جهان , فیلسوف ایران حکیم ارد بزرگ خراسانی , پدر فلسفه اردیسم , فلسفه اردیسم Orodism , مکتب فلسفی اردیسم , برترین فیلسوف جهان , مشهورترین فیلسوف جهان , p;dl hvn fcv' , معتبرترین فیلسوف جهان , بزرگترین فیلسوف جهان کیست فلسفه ارودیسم , فلسفه اورودیسم , orod the great , The philosophy of Or

دانلود کتاب سرخ استاد فیلسوف ارد بزرگ , Orod Bozorg

برای دانلود کتاب سرخ اینجا کلیک کنید

 

odism , جملات فلسفی و ناب استاد فیلسوف حکیم ارد بزرگ خراسانی , بنیانگذار مکتب فلسفی اردیسم , orodism The philosophy of Orodism - Orod The Great - The Greatest Philosophers Of The World -